می رفت تا که دِینِ خودش را ادا کند
این دشت را به تیر غمش مبتلا کند
تنهاترین مدافع اسلام, یک نفس
می رفت مثل باد که طوفان به پا کند
می رفت تا که دِینِ خودش را ادا کند
این دشت را به تیر غمش مبتلا کند
تنهاترین مدافع اسلام, یک نفس
می رفت مثل باد که طوفان به پا کند
نیزه ها را سمت پهلویش ز بس انداختند
حامیِ دین نبی را از فرس انداختند
بی نَسَب ها چارسویش را گرفتند و سپس
حمزه را چون شیر در کنج قفس انداختند