مرثیه1404

جانم حسین(ع)

چندیست کام از مرقدت سودای خام است
هجران زده بوسیدنش عرض سلام است

سنگ است سهم مرغ از بامت پریده
هر دانه ای جز دانه‌ی بام تو دام است

دارا شدآنکسی که رسید و ندار شد
آقا شدآنکسی که گرفتار یار شد

بین اسامی همه ی اهل بیتِ ما
نامت حسین تا به ابد گریه دار شد

دلتنگ روضه های محرم

چشمهای من شد از حال پر از تشویش، تر
از تو دلگیرم ولی گویا تو از من بیشتر

مُرّ قانون تو تازه سر به راهم کرده بود
عافیت کرده مرا هم مصلحت اندیش تر

حسین جان

طائر به آسمان تو باشد دلم حسین
تنها به درب خانه ی تو سائلم حسین

با این که هست قبله ی من کعبه ی خدا
اما به سوی کرببلا مایلم حسین

پهن کردم گوشه ی میخانه ای سجاده ام
در همان گوشه ؛ الی یوم الابد افتاده ام

گوشه گیری سلک مستان در میخانه بود
بسکه می خوردم خودم امروز عین باده ام

السلام ای ضریح شش گوشه

السلام ای ضریح شش گوشه
تشنه هستم برای دیدارت
اشک چشمم ببین شده جاری
دل من تا ابد گرفتارت

جانم حسین(ع)

زهرا مرا دعوت نموده تا بیایم
پایین نشستم گفت که بالا بیایم

در عالم ذر گریه می کردم دلش سوخت
من را دعایم کرد تا دنیا بیایم

حسین جان

دست مرا به دست گرفتی همیشه زود
در جانِ من هوایِ تو دارد اگر وجود

جز تو کسی به حال دل من محل نداد
جز تو کسی طریق رفاقت بلد نبود

دیوانه‌ی عشق حسینم

یا رب مرا آواره جز این در مگردان
دیگر گدای خانه‌ای دیگر مگردان

غیر علی من‌که کس و کاری ندارم
هرگز اسیرِ کَس، به‌جز حیدر مگردان

دردیست درد عشق

دردیست درد عشق که درمان پذیر نیست

بیچاره آنکسی که به دامش اسیر نیست

ما را هرآنکه با تو نمود آشنا دگر

در دوستی و معرفت او را نظیر نیست

حسین جانم

هر کسی از تو دور افتاده

بیشتر از همه ضرر داده

منصب توست دلبری و منم

بوده ام از قدیم دلداده

آقای من

نمی‌گیرد کسی جای تو را در قلب نوکر ها
توئی آن باوری که از تو مشتق اند باورها

تو را داریم از نان حلال و طیب بابا
تو را داریم از معجون شیر و اشک مادرها

دکمه بازگشت به بالا