مناجات اباعبدالله

کشتیِ نجات

بیتاب و بیقرارم, فکری به حال من کن
آشفته روزگارم, فکری به حال من کن

عمریست هر محرّم بارِ گناه خود را؛
دست تو میسپارم فکری به حال من کن

اشک معراج

در سر ما نوکران غیر از هوای روضه نیست
زندگی درد است ان جا که بنای روضه نیست
از اذان صبح هستی تا غروب زندگی
نغمه ای خوشتر به گوشم از صدای روضه نیست

دست خالی میروم

در هوایت تا که باشم, پر به دردم میخورد
زیر پایت تا گذارم, سر به دردم میخورد

این جوانی خودم را خرج روضه میکنم
حتم دارم روضه ها آخر به دردم میخورد

دکمه بازگشت به بالا