مناجات امام زمان

تاخیر

دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد جوان سینه زنت پیر می شود

وقتی به نامه ی عملم خیره می شوی
اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود

آقای من

مهدی که شبیه جد خود مظلوم است
عمریست ز داغ فاطمه مغموم است

در هر شب جمعه دور از چشم همه
او زائر بارگاه نامعلوم است
اصغر چرمی

آقای جهان

باید از این همه تزویر و ریا برگردیم
سمت آقای جهان از همه جا برگردیم

فارغ از این همه درخواست که گفتیم بیا
شاید او منتظر ماست بیا برگردیم

آقای من

دل بسته ام فقط به تماشای چشم تو
مانند رود ، تشنه ی دریای چشم تو

پلکی بزن ز گوشه ی چشمت غزل بریز
شاعر نشسته با قلمش پای چشم تو

ای امام منتظر

ای امام منتظر دل بی‌قراری تا به کی
در مسیر آمدن چشم انتظاری تا به کی

چه دعاهایی که خواندم در فراغت سیدی
پاسخی ده به سوالم اشک و زاری تا به کی

آقا به جان حضرت زهرا ظهور کن

گریه مرا دچار تنزل نمی‌کند
بیچاره آنکه بر تو توسل نمی کند
جز نام تو به روی لبم گل نمی‌کند
دل دوری از تو را که تحمل نمی کند

یا ولی الله

بدا بر آن که حبیبش بر او دعا نکند
برای روز مبادای خود جدا نکند

قسم به مادر سادات ترس من این است
که در زمان ظهورش مرا صدا نکند

 اصغر چرمی

یا صاحب الزمان(ع)

از ما نمی ماند به جا غیر از محبت
دور تو می گردیم پس نوبت به نوبت

ما طبق معمول همیشه شرمساریم
در کوله بار ما ندیدی جز خجالت

وصال عاشق و معشوق

قرار بود به ما فیضی از سحر بدهی
به قدر بال مگس اشک مختصر بدهی

ضمانتی است برای سلوک اهل سحر
اگر زمان مناجات چشم تر بدهی

آقاجانم

عمری مرا تو بیشتر از من دعا کردی
من معصیت کردم ولیکن تو حیا کردی

دادی جوابم را تو بی چون و چرا اما
چون و چرا کردم مرا وقتی صدا کردی

صبح ظهورت

اندوه ناتمام زمان را تمام کن
ظلم از سر زمانه گذشته، قیام کن

ما را برای صبح ظهورت نگاه دار
ما را بیا نظاره گر انتقام کن

چشم انتظار ها

در حسرت تو خون شده چشم نگارها
ای انتظار آخر چشم انتظار ها

ای راز گریه های سر جانماز ها
ذکر لبان خشک همه روزه دار ها

دکمه بازگشت به بالا