امیرزاده ی طاها ، بلند مرتبه شاها
عزیز سید بطحا ، بلند مرتبه شاها
امید ام ابیها ، بلند مرتبه شاها
دم هزار مسیحا ، بلند مرتبه شاها
مناجات امام زمان
من از تو دور، نگارم خدا کند که بیائی
چگونه اشک نبارم خدا کند که بیائی
تویی که بِه ز گلی ای گل همیشه بهارم
منم که کوچک و خارم خدا کند که بیائی
زخم بی بهبود ما را یک نگاهت لازم است
آسمان تار ما را روی ماهت لازم است
ما در این شهر هوس مجروح زخم فتنه ایم
شانه ی زخمی ما را تکیه گاهت لازم است
مثل قدیم چشم مرا گریه دار کن
نزدیک عید حال مرا نو نوار کن
ایندفعه هم بیا بده توبه مرا سپس
از بندگان حضرت پروردگار کن
معصیت چید پر و بال دعاهای مرا
حب دنیاست که زنجیر شده پای مرا
هر زمان در صف خواهان تو غائب بودم
لطف کردی و ندادی به کسی جای مرا
سرگرم دنیا ماندم و ، از یاد تو غافل شدم
کارم شده معصیت و ، در بندگی کاهل شدم
در حق تو بد کرده ام ، بد عهدی من را ببخش
جای رفاقت با شما ، با هر کسی همدل شدم
مسیر باغ دل من، پُر از هوای تو نیست
میان خانهء قلبم، برو بیای تو نیست
بغل نگیر مرا لابد اشتباه گرفتی
عوض شده است گدایت، گدا گدای تو نیست
یوسف خیمه نشین ما میان چاه نیست
در بیابان وصالش جاده ها بیراه نیست
نوکر این خانواده پادشاه عالم است
پادشاهی هم کند در فکر مال و جاه نیست
بی حاصلست بی تو همه کشت و کارها
شیرین شود به میمنتت شوره زارها
گل می دهند با تو تمامی خارها
از لوح دل شوند زدوده غبارها
از عالَمِ ” ذَر ” من به دنبال تو بودم
ای جانِ جانم! ای وجودِ در وجودم!
همراهِ مادر داشتم ذکرِ ” فَرَج ” را
نام تو را اوّل ز بَطنِ او شُنودم
ندیده هیچ کسی از تو غیر احسان را
بده به دست گدایان بی نوا نان را
به پای عشق تو موسی و نوح جان دادند
گدای کوی تو دیدند تا سلیمان را
شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن
فکر دلواپسیِ قلب منِ مضطر کن
این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست
نزد ارباب دعایی به منِ نوکر کن