امروز که آیینه , جوابش سنگ است
در ذهن زمانه , عاشقی هم ننگ است
هر کس که نداند , تو خودت می دانی
آقا به خدا , دلم برایت تنگ است …
میلاد عرفان پور
امروز که آیینه , جوابش سنگ است
در ذهن زمانه , عاشقی هم ننگ است
هر کس که نداند , تو خودت می دانی
آقا به خدا , دلم برایت تنگ است …
میلاد عرفان پور
بی سر شده بود و سر و سامانی داشت
بی حنجره فریاد نمایانی داشت
یک روز به خونخواهی او می آیند
آن مرد غریب , آشنایانی داشت…
میلاد عرفان پور
در شرب مدام , نغمه ی نوشانوش
از کرب و بلای او رسیده ست بر گوش
تا لذت سیراب شدن دریابی
از تشنگی حسین یک جرعه بنوش
میلاد عرفان پور