هفت صفر

کریم غریب

مولای ما کریم ولیکن غریب بود

او دست گیر خلق ولی بی حبیب بود

با او مدینه شد وطن بی نیازها

بعد از خدا سخاوت او بی رقیب بود

از تیر نشسته بر بدن میگویم

از تیر نشسته بر بدن میگویم
از دوختن کفن به تن میگویم
با هر نفسم حسین گفتم اما
با هر طپش قلب”حسن” میگویم

دکمه بازگشت به بالا