وحيد قاسمي

جرعه ای شراب

ما بادهدر پیاله ی عمار می خوریم

پای ِبساط میثم تمار می خوریم

تنها بهخرج حیدر کرار می خوریم

خرده نگیر!بر درودیوار می خوریم


ای صبورسربه زیر

 

تیغابرویت غزل را درخطر انداخته

 

پیش پایتازتغزل بسکه سرانداخته

 

!مرد این میدان جنگ نابرابر نیستم

 

تیرمژگانتز دست دل سپرانداخته

 

آقا چرا عبا به سرخود کشیده ای !؟

 مانند مادرت شده ای, قد خمیده ای!

 آقا چرا عبا به سرخود کشیده ای !؟

 با درد کهنه ای به نظر راه می روی!؟

 مانند مادرت چقدر راه می روی!

دکمه بازگشت به بالا