دارم به سر حال و هوای زینبیه
پر می زند قلبم برای زینبیه
خیلی ارادتمند بانوی دمشقم
جان می دهم اصلا برای زینبیه
دارم به سر حال و هوای زینبیه
پر می زند قلبم برای زینبیه
خیلی ارادتمند بانوی دمشقم
جان می دهم اصلا برای زینبیه
خلق و خوی و خصال دخترها
بیشتر می رود به مادرها
دختران می زنند چون مادر
گره محکمی به معجرها
آنانکه عاشقند و به شیعه ملقبند
از هدیه های خاص خدایی لبالبند
لیلا اگر که سر طلبد سر بیاورند
آماده اشاره یک دم از آن لبند
بانویی که درگهش،فیض دمادم می شود
باعث فخریه ی اولاد آدم می شود
حرمتش بالاست پیغمبر سفارش کرده است
بانوی ما..آیت الله معظم می شود
کیست بعد از فاطمه بانوی والا ، زینب است
آنکه ما را جمع کرده دور مولا زینب است
کیست آنکه ارث از مادر بزرگش برده است
آنکه او را چون خدیجه خواند طاها،زینب است
شورِ غزلخوانی ما آمده
مصرع طوفانی ما آمده
حلقه به در زدیم و از خانه اش
براتِ سلطانی ما امده
پیداست از عفاف تو معصوم بودنت
از عزت مدام تو مخدوم بودنت
هستی پناه شیعه و آزادگان دهر
در اوج بی پناهی و مظلوم بودنت
آسمان بی شک پر از تکبیره الاحرام اوست
غم همیشه تشنه ی دریای نا آرام اوست
اوج تفسیر تمام آیه های عاشقی
درمیان خطبه های کربلا تا شام اوست
آب زنید راه را آب حیات آمده
کوثر کوثر نبی، علی صفات آمده
علیمه و فهیمه ی فاطمیات آمده
قمر به سجده رفته چون بدر جمیله می رسد
دیده ی جهل کور شد زآنکه عقیله می رسد
مقصود تا تویی سخن از خانه ها چرا؟
ماندن میان مسجد و میخانه ها چرا؟
وقتی که ازشنیدن تو مست میشویم
منت کشیدن از لب پیمانه ها چرا؟