۱۴۰۰

داغدار مشک

می‌رفت روی دست همه بی‌قرار مشک

خشکیده بود مثل لب شوره زار مشک

زخمی است تازه بر جگر داغدار مشک

از تشنگی به چشم همه گشته تار مشک

هوا ز جور مخالف

لبی که تشنه ترین بود را به اکبر داد

مکید آن لب و شد عشق ، التیام علی

به دید لشگریان گر چه بود ، پیغمبر

تمام بغض عدو بودد ، بهر نام علی

دکمه بازگشت به بالا