نفس چه فایده، وقتی که در هوای تو نیست
بدا به حال گدایی که مبتلای تو نیست
مرا به غیر خودت دست هیچکس مسپار
کسی شبیه خودت فکر بنده های تو نیست
نفس چه فایده، وقتی که در هوای تو نیست
بدا به حال گدایی که مبتلای تو نیست
مرا به غیر خودت دست هیچکس مسپار
کسی شبیه خودت فکر بنده های تو نیست
به حکم این که فقط کربلاست منزل ما
معطر است به ذکر حسین محفل ما
به زرق و برق جهان دل نبسته ایم دمی
خوشیم ، تا که همین نوکری ست حاصل ما
تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست
عمری که خرج سینه زنی شد تباه نیست
مستیِ ما اگر که گناه است، غم مخور
در شهر عشق، هیچ دلی بی گناه نیست
محرمی که نباشی در آن محرم نیست
بدون تو ضربان زمین منظم نیست
چقدر ساده گرفتیم بی تو بودن را
هزار سال بدون تو زندگی…کم نیست
“کرار”واژه ای است که زیبنده ی علی ست
خورشید محو چهره ی تابنده ی علی ست
شکر خدا کبوتر جلد نجف شدم
خوشبخت آن دلی که فقط بنده ی علی ست
به عشق مرتضی کعبه ترک خورده، خبر این است
خدا هم از علی دم می زند، فوق بشر این است
شبی در پای ایوان “هو کشان” می گفت جبرائیل
یقین دارم که تنها قبله ی اهل نظر این است
جز او کسی لیاقت حیدر شدن نداشت
شایستگی فاتح خیبر شدن نداشت
دُرّ نجف اگر به علی منتسب نبود
باور کنید ارزش گوهر شدن نداشت
سپاس آن بانویی که شد جهان محو کراماتش
زمان می ایستد از شوق هنگام مناجاتش
ندارد هیچ کس غیر از خدایش درکی از ذاتش
دلش آرام می گیرد علی وقت ملاقاتش
به دوشت می کِشی “بار امانت” را تک و تنها
به دامانت پناه آورده ام یا عروه الوثقی
جهان جامِ می اش را پیش تو می آورد بالا
“الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها”
چگونه دل بکَنَم از لباس ماتم تو
چه گریه ها که نکردم دو ماه در غم تو
نه ما فقط …همه ی کائنات سینه زدند
در این دوماه شب و روز پای پرچم تو
نامت شفا بخش است ، بر هر درد تسکین است
یادت مسِّرَت بخشِ دلهایی که غمگین است
دنیا و اهلش روز و شب روزی خورت هستند
یعنی همیشه سفره ی لطفِ تو رنگین است
باز باید سر کنم با خاطرات اربعین
خاطرات گریه در صحن یل ام البنین
از مرور خاطراتش نیز لذت می برم
می نشستم رو به ایوان امیر المومنین