زلفت اگر نبود, نسیم سحر نبود
گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود
مِهر شما به داد تمنای ما رسید
ورنه پل صراط, چنین بی خطر نبود
زلفت اگر نبود, نسیم سحر نبود
گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود
مِهر شما به داد تمنای ما رسید
ورنه پل صراط, چنین بی خطر نبود
برگرد ای مسافر تنهای جاده هh
زیرا به دست توست تمام اراده ها
برگرد از سفر که ببینی به چشم خویش
تلخی روزگار همه خانواده ها
به یک نگاه تو بیمار می شود دل من
به یک کرشمه گرفتار می شود دل من
برای درک حضور تو ای گل نرگس
همیشه راهی گلزار می شود دل من
افسرده و بی حال و خرابیم همه
مجهول و سوال بی جوابیم همه
مولا به امید ما مبادا باشی
آرام بیا چرا که خوابیم همه
این غربت سخت باورت می آید؟
هنگام ظهور, یاورت می آید؟
مولا تو بیا اگر نباشد مردی
ششماهه علی اصغرت می آید
سعید محمدی
وقتی که نیستی تو بهارم بهار نیست
وقتی که نیستی تو به دلها قرار نیست
این روزهای تلخ که بی تو به شب رسند
آهسته مردن است دگر انتظار نیست
از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما
یوم العزا شده همه ایام سال ما
عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم
پروانه شو , بسوز , رسی تا به حال ما
ما آه سرد از دل مضطر کشیده ایم
بار فراق با مژه ی تر کشیده ایم
همساز روزگار به عشق تو بوده ایم
از دوری تو رنج مکرر کشیده ایم
از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما
یوم العزا شده همه ایام سال ما
عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم
پروانه شو , بسوز , رسی تا به حال ما
دستم چرا به گوشه ی دامان نمیرسد؟!
پایم چرا به خیمه ی جانان نمیرسد؟!
در طول عمر, درد زیادی چشیده ام
دردی به تلخی غم هجران نمی رسد
از جمعه های بی تو چه دلگیر می شوم
جان خودم ز جان خودم سیر می شوم
با هر نفس که میکشم اقرار می کنم
از این نبودنت به خدا پیر می شوم
ایبُردن نامت شفا,آقای خوبم
یادتبه درد ما دوا,آقای خوبم
هرگزنخواهم زد دری را گر بمیرم
جز درگهلطف شما,آقای خوبم
باز جمعه, قصه تکراری هجران یار
باز ندبه, شیعیان و ناله های بی قرار
کاش مولا,صفحه هجران به آخر میرسید
کاش جمعه,می شنیدم بوی مولای بهار
محمدمهدی عبدالهی