آقا اجازه , دل زده ام از تمامشهر
بی تودلم گرفته از این ازدحام شهر
آقااجازه , دست خودم نیست خسته ام
دردرس عشق من صف آ خر نشسته ام
آقا اجازه , دل زده ام از تمامشهر
بی تودلم گرفته از این ازدحام شهر
آقااجازه , دست خودم نیست خسته ام
دردرس عشق من صف آ خر نشسته ام
گویید بر خلق جهان عالم سرا پا نازشد
در رتبه و قدر و شرف از هر جهت ممتاز شد
شد ماه شعبان جلوه گر درهای ر حمت باز شد
وز رحمت حق بهر ما افشا هزاران راز شد
آن روز که ما را ز گل خام سرشتند
در مدرسه عشق شما نام نوشتند
چون روز ازل نام مرا شیعه نهادند
جز عشق تو مـهدی دگرم هیچ ندادند
این جمعه زیر پای تو بودن غنیمتاست
یک لحظه هم برای تو بودن غنیمت است
دست مرا بگیر و ببر در خیال خود
در حال و در هوای تو بودن غنیمتاست
درخانه قبر خود براتی بفرست
بر عفو گناهت حسناتی بفرست
گر منتظر یوسف زهرا هستی
از بهر ظهورش صلواتی بفرست
ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن
صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن
چشمم به راه ماند بیا و شبی از این
پس کوچه های خاکی قلبم عبور کن