گر نشد مشک ولی ماند امید دگرم
ببرم آب دراین کاسه چشمان ترم..
..هم شکستند همین کاسه و هم کاسه سرم
تا هوایی به سر از آب مبادا ببرم
گر نشد مشک ولی ماند امید دگرم
ببرم آب دراین کاسه چشمان ترم..
..هم شکستند همین کاسه و هم کاسه سرم
تا هوایی به سر از آب مبادا ببرم
نگاه علقمه خندید و در سجود افتاد
همین که سایۀ سروش به روی رود افتاد
قدم به آب که زد موج موج طوفان شد
عروس آب به پای مهِ وجود افتاد
قرارشد بروی با شتاب برگرد
قرار بود که با مشک آب برگردی
شبیه رود به صحرا زدی عمو جانم
نبینم اینکه شبیه سراب برگردی
نام تو هست ذکر لبهای رقیه وقت خواب
مشک تو بوده تمام آرزوهای رباب
ای برادر می کنند بعد تو غارت خیمه ها را
دخترم را می زنند و می برند گوشواره ها را
به یاد ساقی و مشک و علم امشب پریشانم
میان کف العباس و حرم امشب پریشانم
شبیه بیت های محتشم امشب پریشانم
مرا دریاب تشنه آمدم … امشب پریشانم
به نام آب, به نام فرات نام شما
من آفریده شدم که کنم سلام شما
نوشتهاند به روی جبین ما دو نفر
شما غلام حسین و منم غلام شما
به نام آب,به نام فرات نام شما
من آفریدهشدم که کنم سلام شما
نوشتهاند بهروی جبین ما دو نفر
شما غلامحسین و منم غلام شما