میکشد پر دلم برای بقیع
همه جان و تنم فدای بقیع
چشمم افتاد سمت تقویم و
هشت شوال و کربلای بقیع
میکشد پر دلم برای بقیع
همه جان و تنم فدای بقیع
چشمم افتاد سمت تقویم و
هشت شوال و کربلای بقیع
ما فقیرم فقط با فقرا میسازیم..
برسد از تو اگر درد و بلا میسازیم
کم اگر هست ولی لطف حسینی حسنی ست
سالیانی ست که با نان شما میسازیم
دل ما هست غصّه دارِ بقیع
چشم ما هست گریه زارِ بقیع
ما مدینه نرفته یک عُمْر است
بیقراریم ؛ بیقرارِ بقیع