گوهر از بطن دریا تا هویدا میشود امشب
جمال ایزد منان تجلا میشود امشب
ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی
گل زهرای مرضیه شکوفا میشود امشب
گوهر از بطن دریا تا هویدا میشود امشب
جمال ایزد منان تجلا میشود امشب
ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی
گل زهرای مرضیه شکوفا میشود امشب
یک سبد یاس در بغل دارم
آسمانی پر از غزل دارم
بی خودی شاعرم نکردی که
به سرم شور لم یزل دارم
کیستی تو که نگاهت به حرم راه نماست
طور سینای تو تصویرگر آینه هاست
کیستی مرد که حاتم شب و روز خود را
بر سر سفره ی اکرام تو مانند گداست
این مدینه ستاره باران است
چشم خورشید خیره برآن است
داخل مهد روح ایمان است
روزگار زمین درخشان است
باید به فکر قافیه های جدید بود
در شهر غمزده به هوای امید بود
باید به مثنوی پر و بال عقاب داد
شوری برای خلقت یک انقلاب داد