کسیکه دراین آستان مور شد
کمش را خریدند مشهورشد.
شبی بین راه سلیمان نشست
همان لحظه نور علی نور شد
کسیکه دراین آستان مور شد
کمش را خریدند مشهورشد.
شبی بین راه سلیمان نشست
همان لحظه نور علی نور شد
هرکه می خواهد که در سرها سری پیدا کند
پیش تو باید مدال نوکری پیدا می کند
یک حسن بس بود دراین خانواده که خدا
خواست تا ملکش کریم دیگری پیدا کند
ای که در مَحْبَس گیسوی تو شب زندانی ست
کار خورشید,به فرمان تو نور افــــشانی ست
سامرا نه ! که جهان سیطره ی قدرت توست
ای که در عرش تو را مرتبه ی سُلطانی ست
جهان به کام غلام امام عسکری است
که شاه میشود آنکه غلام عسکری است
برای بار دهم مرتضی نما آمد
نمای عرش مزین بنام عسکری است
از این مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است
زمین دور خودش می گردد و بدجور خوشحال است
فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی ست
که شیطان از نزولش تا همیشه ناخوش احوال است
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقارِ برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
ای آفتاب چهره ی تو رشکِ آفتاب
داری به رخ ز نور الهی همی نقاب
ای ماورای عقل بشر قدر و شأن تو
ای در مقام و مرتبه,”لولاک” را خطاب
امروز نوشتند کبوتر شدنم را
پرواز کنان راهی دلبر شدنم را
چشمان من از شوق مهیای شراب است
مدیون توام لذت ساغر شدنم را
بر پایه اصول را بنا باید کرد
بر هادی راه اقتدا باید کرد
پیش از نجف و قدم به وادی غدیر
تعظیم به سوی سامرا باید کرد
قاسم نعمتی
تمام زاویه ها را کشیده ای قائم
آهای سرو قدِ سرترین ! سرت سالم
غزال ” اُم ولد ” نور چشم های جواد
پدر بزرگ شب قدر – حضرت قائم –
باز دلم در هوای حضرت هادی
پرزده تا سامرای حضرت هادی
می کِـشدم سمت بارگاه رفیعش
جذبه ی گنبد طلای حضرت هادی
درد بی درمان به مادادند و درمان ساختیم
اتش نمرود دادند و گلستان ساختیم
فقر ما محدودیت زایی نکردو خیر شد
با گلیم کهنه قالی سلیمان ساختیم