درد دل ما بی تو فراوان شده آقا
دل همه امروز پریشان شده آقا
بد می گذرد زندگی مردم دنیا
بی تو همه ی سال , زمستان شده آقا
تخریب بقیع
میکشد پر دلم برای بقیع
همه جان و تنم فدای بقیع
چشمم افتاد سمت تقویم و
هشت شوال و کربلای بقیع
ما فقیرم فقط با فقرا میسازیم..
برسد از تو اگر درد و بلا میسازیم
کم اگر هست ولی لطف حسینی حسنی ست
سالیانی ست که با نان شما میسازیم
یاد حرمت که نیست, در دل غوغاست
در سینه ی ما صحن و سرایت برپاست
ای شیر جمل! , قبر تو ویران شد چون
“تخریب” همیشه عادت ترسو هاست
شاعر : محمـد کاظـمـی نـیا
دل ما هست غصّه دارِ بقیع
چشم ما هست گریه زارِ بقیع
ما مدینه نرفته یک عُمْر است
بیقراریم ؛ بیقرارِ بقیع