حامد آقایی

بابا حسین

کفنت بود سنگ و خنجر و خون
معجرم هست خاک و آتش و دود

شد مسیحی فدای تو حتی
دخترت را زدند قوم یهود

ولدی

دریای عالم بود ، اما رود می رفت
مقصودِ عقبا ، خود سوی معبود می رفت

پای پدر لرزید دنبال قدمهاش
از جان شاهِ عشق هر چه بود می رفت

پیراهن مشکی

مکروه اگر بر دیگران بر ما ثواب ست
پیراهنم مشکی ست اما آفتاب ست

در وقت غم این جا نمازم باز گردد
در ماه غم مثل دلم در پیچ وتاب ست

ای مهربان

ای دست گیر ، بیعتِ ما را قبول کن
این بار هم زعامتِ ما را قبول کن

ای مهربان به چشمِ طمع آمدیم ما
گفتی بیا ، جسارت ما را قبول کن

جانم حسن

چه شِکّری ست چه طعمی ست عطر هر دهنی ست
که عزّتِ کلمات و شکوهِ هر سخنی ست

قسم به نام حسن ، هر که مهرِ او را داشت
انیس و مونسمانَ ست قوم و خویشِ تنی ست

یا ولی الله

ستم کش های عالم را امیدی نیست باور کن
به جز روی گلِ مهدی نویدی نیست باور کن

مپیچ از بهر هیچ ای جان به دور آرزوهایت
که جز گیسوی او صبحِ سپبدی نیست باور کن

نور علی نور

کدام قافیه را بر تو انتخاب کنم
که شعر را اثری ناب ناب ناب کنم
بگو چگونه کرامات را حساب کنم
مگر به ذکر تو بنشینم و ثواب کنم

مدد یا زهرا (س)

سرم را اگر که به بالا گرفتم
دمم را مدد را ز زهرا گرفتم

در این سایهٔ چادرِ مادر خود
به گردی ، مقامی ز بالا گرفتم

عزیزم حسین

دلی که در همه حالت تو را صدا کرده
به حتم حضرت زهرا بر او دعا کرده

دلی که مهر شما را نداشت در دنیا
نمازِ واجب خود را دگر قضا کرده

خانومم

با رفتن تو جوشن و لشکر ، چه فایده
عالم شود فدائی حیدر چه فایده

وقتی تو نیستی که نگاهت کند علی
گیرم کنم نگاه به اختر چه فایده

زهرای من

با رفتن تو جوشن و لشکر ، چه فایده
عالم شود فدائی حیدر چه فایده

وقتی تو نیستی که نگاهت کند علی
گیرم کنم نگاه به اختر چه فایده

سالار زینب(س)

رفتن برای تو شد و ماندن برای من
بالای نی برای تو ، شیون برای من

هجده سر بریده از الان مال تو
هشتاد و چار دخترک و زن برای من

دکمه بازگشت به بالا