آخر جواب داد سحر ربنای ما
دیدی گرفت این دم آخر دعای ما
دختر چراغ خانه ی باباست, باز هم
روشن شد از فروغی چراغی سرای ما
آخر جواب داد سحر ربنای ما
دیدی گرفت این دم آخر دعای ما
دختر چراغ خانه ی باباست, باز هم
روشن شد از فروغی چراغی سرای ما
باید شبیه چشم تو بارانی ام کنند
تا محرم حریم پریشانی ام کنند
ای سیب سرخ باغ خدا لحظه ای درنگ
راضی نشو دو مرتبه شیطانی ام کنند
کشیده از همان آغاز نرجس انتظارش را
نه چندین روز و شب, نه ماه خالص انتظارش را
ولایت گر که شد معیار و روضه گر که شد مقیاس
برای شیعیان کردند شاخص انتظارش را
عشق رختیست که بر قامت جان دوخته ایم
این متاعی است که جان داده و نفروخته ایم
ترس از فقر ونداری دو جهان در ما نیست
عشق رزقیست که تا آخرت اندوخته ایم
به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش
هزار سال دگر هم نمی رود طربش
طبابتی ست برای طبیب ما که هنوز
نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش
سیزده بار زمین خورد دلم
سیزده مرتبه افسرد دلم
دفعه ی چاردهم مرد دلم
ناگه از قبر خودش دل پا شد
بخت من نیمه ی شعبان وا شد
هرکسی دارد نگاه یکنفر را پشت سر
زودتر باید بیندازد سفر را پشت سر
جنگجویان جهان شمشیر دارند و شما
صلح جویی چون که میبندی سِپر را پشت سر
سلام نازترین مطلع تغزل ها
سلام بازترین سفرۀ توسل ها
سلام واسطۀ فیض, بین ما و خدا
سلام تکیۀ مستحکم توکل ها
ایلیائیم از دهات شما
از تبارِ ترنُمات شما
آسمانها همیشه گُم بودند
پایِ هر سبزهی حیات شما
ما خاک بوس آستان اهل بیتیم
شکر خدا از نوکران اهل بیتیم
مانوس, با پیر و جوان اهل بیتیم
دلدادگان دودمان اهل بیتیم
دمی که سیر وجودم الی السما می شد
تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد
گمان کنم خبر از یار می رسد امشب
که باب فیض الهی به سینه وا می شد
خیلی وقته که شب وروز
آرزومند وصالم
به امید دیدن تو
میگذره هر روزِ سالم