روضه

شعر مناجات با خدا

دارم به دست لیلی چشم رجا دوباره
تا آسمان رسیده دست دعا دوباره
با اشک توبه کردم این کوزه را شکستم
آغوش باز کردی گفتی بیا دوباره

شعر مناجات با خدا

در خشکسالی ام به گلستان رسیده ام
قحطی زده به رحمت باران رسیده ام

عمری است غرق لذت مستانه بوده ام
امشب ببین که زار و پشیمان رسیده ام

شعر مناجات با خدا

من بدی کرده ام اما تو مرا بد نزنی
بعد یک عمر که این بنده ات آمد نزنی
با همین روی سیاهش به تو رو زد نزنی
روی پیشانی او مهر نیاید نزنی

شعر روضه حضرت رباب(س)

برای بستن دستش طناب لازم نیست
یکی به تیر بگوید شتاب لازم نیست

تمام دشت پر از عطر و بوی این غنچه است
معطر است زمین پس گلاب لازم نیست

شعر مناجات امام زمان(عج)

چه شود فرصت دیدار به ما هم بدهند
فیض هم صحبتی یار به ما هم بدهند

آنقَدَر بر در این خانه گدا می مانیم
لقب ِ نوکر ِدربار به ما هم بدهند

شعر مناجات امام حسین(ع)

به روی چهره ی من رد پای تشنگی است
لبم دچار , به آب و هوای تشنگی است

به ذکر حضرت بارانِ عشق مشغولم
دوباره روی لبم ربنای تشنگی است

بابا حسین…

امروز با لب های خشکیده
دائم به فکر دختری بودم
بی تاب تر از روزهای قبل
دل خون طفل مضطری بودم

بی بی جانم…

چون نهادی که بی گزاره شده
گوش تو بی دلیل پاره شده

آخرین راه که شده ست فرار
اول راه٬ راهِ چاره شده

الهی اعوذ به وجه الکریم…

رسیدم مرا غرق احسان کنی
جهان مرا نور باران کنی
مرا در خیابان تنهایی ام
پریشان تر از هر پریشان کنی

خسته از اشتباهم…

در سینه مانده آهم, خیلی دلم گرفته
خسته از اشتباهم, خیلی دلم گرفته

بر نفس خود اسیرم, از شرم سر به زیرم
از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته

مدافعان حرم یار…

گفتن از نامِ شهیدان جَنَمی میخواهد
گاه شمشیری و گاه, یک قلمی میخواهد

دل به دریا زدگان را حرمی میخواهد
دختِ شاهِ عربی را عجمی میخواهد

یا اباعبدالله…

بَد‍‌‌‌َم ولـی نمی شوم ناامید
مغفرتت مرا به این جا کشید

جودُ و کرامتِ تو بی نظیر‌ است
تویی کریم و بنده اَت فقیر است

دکمه بازگشت به بالا