سعید خرازی

گر نخیزی تو زجا , کار حسین سخت تر است

گر نخیزی تو زجا,کار حسین سخت تر است

نگـــران حـــرمـــم , آبـــرویـم در خـــطر است

.

‎قـــامـــت خــم شـــده را هـر که ببیند گوید

‎بی علمدار شده , دست حسین بر کمر است

اجل فارغ ز رنج و محنتم کن

دلم دریایی از غمهای بسیار

غم غربت غم یارو غم یار

من از روز ازل مظلوم بودم

زحق خویشتن محروم بودم

لعل مسیحائی

دختری را پدری کو به دلارائی تو

روح من تازه شد از لعل مسیحائی تو

بی تو در طیِ سفر خوب نخوابیدم من

به دلم بود پدر حسرت لالائی تو

گودال قتلگاه

ایستادم به بلندی بدنم لرزان شد

زیر خروارِ نی و سنگ تنت پنهان شد

بسکه مبهوت جمال احدیّت بودی

که در آوردن پیراهن تو آسان شد

شق القمر

گر نخیزی تو زجا , کار حسین سخت تر است

نگران حرمم , آبرویم در خطر است

قامت خم شده را هر که ببیند گوید

بی علمدار شده , دست حسین بر کمر است

سایه ی سرم , حسین

مانند سایه از سرم ای تاج سر , مرو

ما با هم آمدیم و تو بی همسفر , مرو

تنها نه این که خواهر تو , مادر تو ام

از رفتنت به خاطر من در گُذر , مرو

گُل لیلا

زجا خیز ای گُل لیلا , امیدم بیشتر گردد

بگو بابا , که نیروئی به زانو باز برگردد

جوابم را نمیگوئی نگو , اما نگاهم کن

که با هر یک نگاهت سوی چشمم بیشتر گردد

در سن سه سالگی

در سن سه سالگی ز جان سیر شدم
از پای پر از آبله دلگیر شدم

شبیه زهرا

ای عمّه بیا ماه دل آرا اینجاست
سر منشاء نور کلبه ی ما اینجاست

برگرد …

زِراه آمده از خانه ی خدا برگرد
 اگر خودم به تو گفتم بیا ٬ نیا برگرد

من نالایق

من نالایق اگر تشنه یدیدار توام

از طفولیتم اربابگرفتار توام

نیستم مستحق این همهلطف و کرمت

تا نفس میکشم ای شاهبدهکار توام

هر کسی

هر کسی رو به توآورد جهان آرا شد

مورد مرحمت انسیهالحورا شد

کودکی بودم و بااسم تو مأنوس شدم

پایِ عشقت بهسُویدایٍ دل من وا شد

دکمه بازگشت به بالا