می کشدباز این فرشته چادر باران به سر
تا بگیردبار دیگر نیمه شب قران به سر
جبرییل ازبال خود می گسترد سجاده ای
زیر پایاین دعای بیقرار و جان به سر
می کشدباز این فرشته چادر باران به سر
تا بگیردبار دیگر نیمه شب قران به سر
جبرییل ازبال خود می گسترد سجاده ای
زیر پایاین دعای بیقرار و جان به سر
اگر دست از سر لجبازیِ این آب بردارد
اگر از غم بپیچد در خودش هی تاب بردارد
تمام ماهیان منتظر , مایوس می میرند
اگر سقای تشنه مشک را بی آب بردارد