شعر اهل بیت

جانم حسین

در زمین و آسمان یکتاست، ای جانم حسین
مهربانی های او غوغاست ، ای جانم حسین

می خرد دَرهم ، سوا کردن نباشد عادتش
بس که مثل مادرش زهراست ، ای جانم حسین

هوای روضه

سخت آلودم هوای روضه را از من مگیر
آه ای مروه صفای روضه را از من مگیر

هر لباسی جز غمت تن کردم آرامش نداشت
خواهشاً رخت عزای روضه را از من مگیر

حسین من

در وجودم طنین محتشم است
دیده ام شوق و رقص پرچم را
لطف کردی به من دوباره حسین
نوکری کردنِ محرم را

جانم حسین

چون کبوتر در عزایت غرق هوهویم حسین
غصه هایم را فقط با اشک میشویم حسین

بر لبان مادرت لبخند را حس میکنم
از ته دل تا میان روضه میگویم حسین

بسم الله

دوباره عطر محبت وزید بسم الله
دوباره ماه محرم رسید بسم الله

سرآمد عاقبت این انتظار یک ساله
به اذن حضرت شاه شهید بسم الله

من کویر خشکم

من کویر خشکم و محتاج بارانم حسین
اشکِ توبه می چکد برروی دامانم حسین

تا شنیدم گریه ، اسباب ِ رضایِ فاطمه است
با همه آلودگی دنبال جبرانم حسین

عزیزم حسین

عمری مرید میکده و مست باده ایم
مستانه ،دل به حضرت معشوق داده ایم

قبل از سِر شتَن گِلِمان مفتخر شدیم
در کوى عشق، نوکرِ این خانواده ایم

حسین من

آیه به آیه هر چه که خوردم قسم کم است
اینجا برای از تو نوشتن قلم کم است

شاعر شبیه من که به دردت نمیخورد
در گفتن از مصیبت تو محتشم کم است

اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین

به استعانت اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین
شروع می کنم این ماه را به نام حسین

دوباره چشمه ی خونی ز عرش جوشیده
تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده

جانم حسین

شعله را هُرم نسیم،آخر بلندش می کند
داد ما را سوزِ نوحه گر بلندش می کند

روی نَفسَت کار کن تا که نَفَس پیدا کنی
بوی مِی را خُمِّ می پَروَر بلندش می کند

محرم

محرم ها مشاطه کارگاه خویش بگشاید
به اشک روضه روی روسیاهان را بیاراید

به یک قطره که از دیده میان روضه میریزد
اگر که هفت دریای گنه باشد ببخشاید

پیراهن مشکی

مکروه اگر بر دیگران بر ما ثواب ست
پیراهنم مشکی ست اما آفتاب ست

در وقت غم این جا نمازم باز گردد
در ماه غم مثل دلم در پیچ وتاب ست

دکمه بازگشت به بالا