شعر روضه کربلا

با خاطراتِ کرببلا

با  خاطراتِ  کرببلا  پیر می‌شوی

یعنی به پای غُصّه زمین‌گیر می‌شوی

با خاطرات قتلگه و شام و کوفه‌اَت

هر روز چند مرتبه درگیر می‌شوی؟

آثارِ صد زخم

آثارِ صد زخم عمیقی روی  پر داشت

مثل همیشه باز هم درد کمر داشت

این بار دردش از مرور خاطراتی‌است

که تا کنون از کربلا روی جگر داشت

لطمه به صورت

با بال و پرهای شکسته بال می‌زد

لطمه به صورت در دل گودال می‌زد

بال و پـرش از تـازیـانـه زخـم دارد

با دست خود روی پرش دستمال می‌زد

از کودکی چنین

از کودکی چنین کمرش خم نبوده است

در سینه‌اش که این همه ماتم نبوده است

در کودکی شکسته اگرچه دلش, ولی

شمشیر و تیر و نیزه فراهم نبوده است

دکمه بازگشت به بالا