شعر روضه

هوای روضه‌

مثل شمعی آب باید گشت پای روضه‌ات
بال باید زد دمادم در هوای روضه‌ات

اعتقاد ما دو چندان می‌شود در تکیه‌ها
رزق ما را می‌دهد اشک عزای روضه‌ات

شهید عشق

دینِ خدا را عده ای در دام می بردند
تحریفِ خود را در دِلِ اسلام می بردند

با دیدنِ ریشِ سفیدش دشمنان ای کاش
حداقل او را کمی آرام می بردند

آهی کشید

در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت
گرم نیایش بود و دشمن بر درش ریخت

در کوچه با پای برهنه, دست بسته
آهی کشید و روضه از چشم ترش ریخت

مدینه عزاگرفت

مثل همیشه شهر مدینه عزاگرفت
ازدود آه حضرت صادق فضا گرفت

هفت آسمان برای غمش گریه می کنند
از غصه اش دل پره درد خدا گرفت

بانی حسینیه

آسمانها مرید دستانش
از قنوتش ستاره میبارید
با اجازات چشم او هر روز
نور بر خاک تیره میتابید

یا عزیز الله

خار با مهر تو مانند شقایق می شود
سنگ هم با دیدن روی تو عاشق می شود

بی ولایت طائر قدس است چون مرغی اسیر
حضرت جبریل با حب تو لایق می شود

گُلی پرپر شد

جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد
شمع خاموش شد از باد و گُلی پرپر شد

بازهم زهر نشست و بدنی گشت کبود
باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد

مقام تو

افسرده جان گرفت به پایت امید شد
هر قفل بسته نزد تو آقا کلید شد

درسایهٔ مقام تو هرکس قدم گذاشت
خود شد مراد, تاکه به کوی ات مرید شد

باعشق تو

حس کرد زمان با نفست ثانیه ها را
باعشق تو چیدم همه ی قافیه هارا

وقتی که گشوده ست درخانه ی لطفت
خوبست ببندند در خیریه ها را

سمت حرم‌

با جرم بی حساب و سراپای سوخته
پر می‌زنیم سمت حرم‌های سوخته

پر می‌زنیم تا حرم کربلایی‌ات
ای سر بریده‌ی غم عظمای سوخته

هوای گریه

دلم شورِ دمادم دارد اینجا
هوای گریه نم نم دارد اینجا

دلِ من روشن از نورِ حضور است
صفای سعی و زمزم دارد اینجا

رزق ما

هر کسی اندازه ی رزقش به او نان میرسد
سائل این طائفه باشی فراوان میرسد

رزق ما ایرانیان دست امام هشتم ست
کربلا میخواهم از شاه خراسان میرسد

دکمه بازگشت به بالا