روز اول با همان خاکی که قنبر ساختند
از من و تو سمت باب القبله نوکر ساختند
پرچمی بر عرش کوبیدند اینجا روضه است
دسته سینه زنی پشت پیمبر ساختند
روز اول با همان خاکی که قنبر ساختند
از من و تو سمت باب القبله نوکر ساختند
پرچمی بر عرش کوبیدند اینجا روضه است
دسته سینه زنی پشت پیمبر ساختند
شادم از این که باز مرا غم نجات داد
دل را زلال گریه و ماتم نجات داد
یکسال معصیت کمرم را هلال کرد
آخر مرا هلال محرم نجات داد
تشنه ای با تشنه ای آمد سپاهی رفت عقب
لشگر آماده ی کوفه ز آهی رفت عقب
رو زد اما روی اورا برزمین انداختند
بچه ترسید از صدای طبل شاهی رفت عقب
بیا حذر کن و از این مسافرت برگرد
به اشک من نه حسین جان مادرت برگرد
خراب کوفه شود پیش تو خرابم کرد
گرفته بوی خطر عشق نوکرت برگرد
حمدلله صاحب قلبی پریشانم حسین
باز هم بر سفرۀ عشق تو مهمانم حسین
همنوا با خواهرت, تسکین قلب مادرت
هر تپش قلبم نوا دارد حسین جانم حسین
اگرکه نامه من محضرت بیاید چه
خبر زآمدن لشگرت بیاید چه
چقدر از روی هربام سنگ میخوردم
شکستگی سر من سرت بیاید چه
کسی که از تو و از داغ تو خبر دارد
همیشه در غم تو دیدگان تر دارد
دلی که سوخت برایت خدا بهایش داد
خدا به سوختگان غمت نظر دارد
شادم از این که باز مرا غم نجات داد
دل را زلال گریه و ماتم نجات داد
یکسال معصیت کمرم را هلال کرد
آخر مرا هلال محرم نجات داد
تا حسین بن علی بین دل ما جا گرفت
کار عقل و عشق در این عاشقی بالا گرفت
غرق نفسم بودم و بسیار دست و پا زدم
داشتم از دست میرفتم که دستم را گرفت
عشق یعنی روضه های بی تَکَلّف بی ریا
کوله بار مشکلات و بیرق مشکل گشا
عشق یعنی قوریِ دَم کرده با ذکر “حسین”
چاییِ خوش رنگ , زیر مشکیِ بزم عزا
تا مرا در گناه دید حسین
زودتر از همه دوید حسین
باید از او فقط شنید خدا
باید از ما فقط شنید حسین
به سرم سایه ی پرچم نرسد می میرم
پای من خیمه ی ماتم نرسد می میرم
همه ی زندگی ام ذکر حسین بن علی ست
به نفس هام همین دم نرسد می میرم