شعر روضه

یا عزیز الله

سوره مریم به روی نیزه ها تفسیر شد
آب وقتی به حرم آمد که خیلی دیر شد

یا عزیز الله چشمت را روی نیزه ببند
نان خشک انداختند و دخترت تحقیر شد

شهر عشق

تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست
عمری که خرج سینه زنی شد تباه نیست

مستیِ ما اگر که گناه است، غم مخور
در شهر عشق، هیچ دلی بی گناه نیست

شعر حضرت سیده خوله

حضرت سیده خوله سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام که در مسیر شام بر اثر افتادن از ناقه به شهادت رسیده است

روضه از دختری ست دردانه

آسمان از غمش به گریه شده

روضه خوان فرق میکند امشب

راوی روضه اش رقیه شده

پاگیر ماتمیم

پاگیر ماتمیم..،عقب هم نمی کشیم
عمری گذشت و دست از این غم نمی کشیم

از بس شبانه دور و بر شمع میپریم
باران اشک هم برسد..،نم نمی کشیم

عصر عاشورا

عصر عاشورا دل اهل ولا آتش گرفت

خیمه‌گاه و چادر آل عبا آتش گرفت

سنگ بر پیشانی شاه شهیدان می‌زدند

طاق ابروها شکست و کبریا آتش گرفت

حی علی العزا

خوب است که از خود خبری داشته باشم
بر حال خرابم نظری داشته باشم
 
ای کاش که در روضۀ شب‌های محرّم
با لطف شما چشم تری داشته باشم

وای حسین

بسته راه نفسش را سرِ یک نیزه ی کند
به پرش باز گرفته پرِ یک نیزه ی کند

هیچ کس نیست بیاید که بلندش بکند
حق بده خواهرش از دور اگر غش بکند

بگو یا ابالفضل

اگر دردمندی اگر بی قراری..
اگر سربه زیری اگر شرمساری…
اگر زخم خوردی اگر پرغباری..
چرا ناامیدی؟ابالفضل داری!

طفل رباب

شِش حجاب از دل برون کُن تا ببینی آفتاب
نور هو را جلوه گر بین ، در وصالش کن شتاب
ای غریق موجِ دنیا از چه رو درمانده ای ؟!؟
دست حاجت حلقه کن ، بر دامن طفل رباب

ارباب من

…جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود او فرمود
زحمتت داده‌ایم حالا نه…

نگرونم

نگرونم به جون خودت قسم
چه کنم؟ خیلی برات دلواپسم
وقتی گفتی کربلا، دلم گرفت
جوری که بالا نمیاد نفسم

بیا برگردیم

بیا برگردیم و آواره‌م نکن
بگو من خوابم و بیدارم نکن
بیا برگردیم از این صحرا بریم
من گرفتارم , گرفتارم نکن

دکمه بازگشت به بالا