تو که اینگونه روی خاک ز هم واشده ای
وای بر من که دچار غم عظما شده ای
دیشب ازطعم خوش مرگ وعسل میگفتی
ظهرامروز در این معرکه معناشده ای
تو که اینگونه روی خاک ز هم واشده ای
وای بر من که دچار غم عظما شده ای
دیشب ازطعم خوش مرگ وعسل میگفتی
ظهرامروز در این معرکه معناشده ای
اگر سَریم بِجُز در حرم نیافتادیم
که جز به خانهی صاحب کَرَم نیافتادیم
زمانه خواست که ما سمتِ دیگری برویم
به لطفِ مادرتان از قَلَم نیافتادیم
شوریدگیت داده به دل اختیار را
با زلف دوست بسته قرار و مدار را
آیینه ی تمام نمای یل جمل
از این سپاه فتنه درآور دمار را
احلی من العسل شده ای زیر سنگ ها
در خاک سرخ حل شده ای زیر سنگ ها
جسم تو مبتلای بلای عظیم شد
از زخم بی بدل شده ای زیر سنگ ها