لا به لای اشکهایم از خدا میخواستم
من از این احیا فقط یک کربلا میخواستم
چهارده معصوم را دادم قسم جان حسین
من حسین از تک تک آل عبا میخواستم
لا به لای اشکهایم از خدا میخواستم
من از این احیا فقط یک کربلا میخواستم
چهارده معصوم را دادم قسم جان حسین
من حسین از تک تک آل عبا میخواستم
نفس سرکش گاه گاهی در دلم آشوب کرد
شکر تنبیه تو بود و فتنه را سرکوب کرد
قلب من با یاد عشقت میزد و عیبی نداشت
غفلتِ از ذکر تو قلب مرا معیوب کرد
باید شب قَدرَت مرا آدم بسازد
حر و زهیر و عابس و اسلم بسازد
باید مفاتیح الجنان “شیخ عباس”
دل را که شد ویرانه دست کم بسازد
یک قطره اشک شرم مرا “یم” حساب کرد
کوثر حساب کرد, و زمزم حساب کرد
آه یکى گرفت, به پاى همه نوشت
ما باهم آمدیم که با هم حساب کرد
توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم
من به ستاری تو سخت جسارت کردم
هر چه تو دوست شدی با من الوده ولی
بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم
هرکار میکنم که نلغزم نمیشود
در حفظ توبه عزم مصمم نمیشود
باید که سیل نفس مرا شستشودهد
تطهیر من به بارش نم نم نمیشود
دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده
عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده
به آشتى بنده , مشتاق تر خدا بود
از توبه گنهکار , غفار گریه کرده
دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده
عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده
به آشتى بنده , مشتاق تر خدا بود
از توبه گنهکار , غفار گریه کرده
آنجا که خشکی هست دیگر چشم تر نیست
عصیان که باشد مرغ دل را بال و پر نیست
ظلمت چنان اطراف قلبم را گرفته
که ربنا یا ربنایم کارگر نیست
رو سیاهم , بی پناهم آمدم
سربه زیرم غرق آهم آمدم
دست خالی نه … که دست پر ببین
این من و بار گناهم آمدم
خبر آمد رمضان است خدا… میبخشد
بی کم وکاست وبی چون وچرا میبخشد
معصیت کارترین باشی اگر با توبه
وسط بزم مناجات و دعا میبخشد
خسته ام از همه اِبرازِ پشیمانی ها
میخورم چوب از این تَرکه ی نادانی ها
هر چه پُل پشت سرم بود خرابش کردم
حال من ماندم و این وسعت ویرانی ها