شعر شهادت امام حسن مجتبی

کریم اهل بیت

الگوی زندگی ساده حسن
کرم و لطف بی اراده حسن

از همه بیشتر کرم دارد
بین افراد خانواده حسن

امان

به هجران و به هر تأخیر در دیدار حساسند
پسرها روی مادرهای خود بسیار حساسند

نباید هیچ چشم ناروایی دورشان باشد
به نامحرم، به حتی خندهٔ أغیار حساسند

آقای مظلوم

صحبت از وصف رویت شد قلم آمد به میان
بهر نزد تو رسیدن قدم آمد به میان

سابق از تو چه کسی بود ملقب به کریم؟
پا به دنیا که نهادی کرم آمد به میان

امان از دل زینب(س)

در حیرتم که با جگر او چه کار کرد
زهری که آب کرد دل سنگِ خاره را

زینب رسید ناله‌کنان، زودتر حسین
پنهان کنید این جگر پاره پاره را

مظلوم حسن(ع)

من برم به آسمون برم به دریا چی بگم
 رفته بودیم فدک و بگیریم اما چی بگم
کوه اگه بشنوه حرفمو کمر خم میکنه
حالا من چیکار کنم برم به بابا چی بگم

شراره غم

بر سینه شراره های غم خورد
چون ضربه به غیرت حرم خورد

در شهر مدینه وسط روز
تشییع جنازه ات بهم خورد

جانم حسن(ع)

خوشبختِ عالمَم که شدم آدمِ حسن
جنت کجاست؟ شعبه ای از عالمِ حسن
ما را به روضه های حسینش کشانده است
دلهایمان حسینیه ی اعظم حسن

غریب مدینه

با واژه غریب شده نام او عجین

با زانوان خویش چهل سال همنشین

در کوچه سر کشید حسن جام زهر را

آنجا که خورد مادر ریحانه اش زمین

غریب مدینه

ما حسینی گشته‌ایم از قبلِ دنیا با حسن
ما خودِ کرببلا هستیم اما با حسن

هرکه گرید بر حسن در وقت گریه بر حسین
طور دیگر قُرب دارد پیش زهرا با حسن

به نام حسن(ع)

به نام جود به نام کرم به نام حسن
پس از کریم رسیده قلم به نام حسن
که گفته ربط ندارد حرم به نام حسن
شده تمام حرم ها علم به نام حسن

پدرم گفت حسن(ع)

مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن
نفسم گفت حسین و جگرم گفت حسن
گریه بر فاطمه را ارث ز مادر بردم
فاطمی گشته ام از بس پدرم گفت حسن

زخمهای دلم

از بس که زخمهای دلم بی شماره بود
هفت آسمان زچشم ترم پرستاره بود

بیگانه جای خود که مرا آشنا شکست
آیینه ام که همسفرم سنگ خاره بود

دکمه بازگشت به بالا