شعر فراق امام زمان

این فاصله ها

اگر چه بی کس و تنها اگر چه غم زدهایم

همیشه از تو فقط با دروغ دم زده ایم

تو گرم آمدنی , بی خبر که ما بی تو

قرار جمعه ی این هفته را بهم زده ایم

ویران شد بقیع

بار دیگر قلب مهدی غم گرفت

همچو مولا ,قلب زینب هم گرفت

یاد آن روزی که ویران شد بقیع

در جنان, حیدر به سر ماتم گرفت

محمدمهدی عبدالهی

 

زمان(عج)

برای رفتن تا بیکران فقط کافیست

گرفتن پری ازبالتان امام زمان(عج)

تفألی چو به حافظ زدم فقط دیدم

پر است حافظم از فالتان امام زمان(عج)

ازدحام غریبی

در آن زمان که پی یک قرار میگردم

تویی که سنگ صبور شکیب میگردی

نبود باورم اصلا که تکسوار هستی

نبود باورم اصلا غریب میگردی

قرار بود بیائی

قرار بود بیائی مگر نه آقاجان

ز چهره پرده گشائی مگر نه آقاجان

قرار بود که یک لحظه هم به حال خودم

مرا رها ننمائی مگر نه آقاجان

یا ایها العزیز

با اینکه بی وفا شده ام با وفا ببخش

این بار محض خاطر زهرا مرا ببخش

خود را اسیر بند معاصی نموده ام

من توبه می کنم تو فقط بنده را ببخش

عطر یار

هر جا که عطر یار نباشد عذاب هست

هر جا که نام دوست بیاید شراب هست

اعجاز اعظم است که عشقش به قلب ماست

ما ذره ایم و در دلمان آفتاب هست

برپا شده حسینیه

 

بر پا شده حسینیه ای از دعا بیا

 

 یک شب کنار سفرۀ شبهای ما بیا

 

من خسته ام از این همه توبه از این شروع

 

 امشب برای توبۀ از توبهها بیا

علاج بیماری

 

دلم گرفته ازاین جمعه ها که تکراری ست

   وسهم روزوشبم بی شماگرفتاری ست

گناه پشت گناه و…… گناه پشت گناه

            گناه:نقل ونباتی که بینمان جاری ست

جمعه های تکراری

دلم گرفته از این جمعه های تکراری

دلم گرفته از این انتظار اجباری

چه قدر ندبه بخوانم!چرا نمی آیی؟

چه دیده ایی که از ایندل شکسته بیزاری!؟

رسیده‌ام به چه جایی..

رسیده‌ام به چه جایی… کسی چه می‌داند

رفـیــق گـریـه کجایی؟ کـسی چـه می‌دانــد

میـان مـایی و با مـا غـریبه‌ای …افسوس

چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه می‌داند

سیلی دوباره سیلی

شد بی ستاره حال و روز آسمانت

انگار رفته راحتی از آستانت

هر روز حبست گشت آقا فاطمیه

رفته به زهرا مادرت قد کمانت

دکمه بازگشت به بالا