شعر محرم 1404

یا مظلوم

بین میدان تا غریبی تو را نظاره کرد
چون گریبان آن گلوی نازکش را پاره کرد

بس که خون غیرتش از غربتت آمد به جوش
همچو فریاد از گلویش خون او فواره کرد

جانم علی اصغر(ع)

دُرّ گونه ؛ زیبا و سپید: از گوش تا گوش
گلبوسه تنها می دوید از گوش تا گوش

هر بار که بابا بغل کرد اصغرش را
دست نوازش می کشید از گوش تا گوش

در غم و کرب و بلا، داغ جگرگوشه ها
هیچ ندارد کسی، بهره به قدر حسین (ع)

عمه ی سادات را، بین که چه سنخیّتی است
داغ به داغ اخا، صبر به صبر حسین (ع)

امشبو یه مادری پریشونه

امشبو یه مادری پریشونه
زیر لب لالا لالایی میخونه
آروم و قرار نداره پسرش
انگاری دیگه بنا نیس بمونه

امان از دل رباب(س)

غصه دارد؛ آسمانِ بی ستاره خوب نیست
حالِ هر کس که ندارد راهِ چاره خوب نیست

خود به خود از شاخه می افتد گلی که تشنه است
سمت گلبرگی که پژمرده؛ اشاره خوب نیست

فریاد بلند استقامت زینب

فریاد بلند استقامت زینب
فرماندۀ لشکر شرافت زینب
در وصف عقیله گفت عباس علی
والله قسم خدای غیرت زینب

یا رضیع الحسین(ع)

عطش سخت و علی طفل و مقابل لشگر خونریز
بعید است اینچنین اصغر به خیمه باز برگردد

رخش زرد و لبش خشک و سرش بر دست افتاده
تمنا میکنم آبی لب این طفل تَر گردد

حسین جانم

یک علی روی عبا و یک علی زیر عبا
خوب شد بر روی دوش خود عبا انداختم

تیر را بیرون کشیدم خِس‌خِسِ تو قطع شد
ای زبان‌بسته تو را من از صدا انداختم

یا باب الحوائج

ماه و خورشید همان چهره ی تابنده ی توست
واژه ی قبله ی حاجات برازنده ی توست

دو لب خشک تو هرگز طلب آب نکرد
بانگ ” هیهات ” در آن گریه ی کوبنده ی توست

یا مظلوم

من غیورم به خدا ناله به ذلت نکشیدم
پسرم ذبح شد از حرمله منت نکشیدم

سر اولاد مرا در بغلم زنده بریدند
من ولی رو به خدا دم به شکایت نکشیدم

غنچه ای لب تشنه

از تمام لاله های کاروان
غنچه ای لب تشنه ماند و باغبان

غنچه‌ای که برگ او خشکیده بود
نسخه‌اش را تشنگی پیچیده بود

خشکیده از عطش

آن تیر غیر ناله و شیون چه می‌کند
آتش گرفته وقت دویدن چه می‌کند

خشکیده از عطش همه‌ی سروهای باغ
با تشنگی شکوفه گلشن چه می‌کند

دکمه بازگشت به بالا