شعر مدح حضرت علی

حیدر مدد

حیدر نباشد صبح محشر کار ما زار است
صبحی که بی نام علی باشد شب تار است
گرمای خورشید از دم این ماه کرار است
در قطره قطره عشق او دریا پدیدار است

اسوه‌ی اهل ولا

همینکه اسوه‌ی اهل ولا ام ابیها شد
ظهور دین ما هم با تولا و تبرا شد

دلیل از مادرش باید بپرسد حتماََ ان کس که
به قدر اَرزنی بغض علی در سینه اش جا شد

خط به خط مدح علی

سخن از روز نخست است… وَ قبل از اول
از همان روز که فرمود:(على=خیرالعمل)

همه جا خواند محمد، که على ، جان من است
خط به خط مدح علی ، عزت قرآن من است

ناد علی

دانه را صیاد می پاشد، کبوتر میخورد
زحمتش را می کشد مولا و نوکر میخورد

خلقتم دست خدا بود و علی و فاطمه
ریشه ام حتماً به سلمان یا ابوذر میخورد

یا علی

حتما نباید معجزه شق القمر باشد
یا اینکه اعجاز عصا مار دوسر باشد

آنچه خدا خواهد همان مقدور خواهدشد
هر معجزه با آن پیامش معتبر باشد

آقای جهان

فکر غزلی بودم و نزدیک اَذان شد
شعری به لبم آمد جاری به زبان شد
سنگی که تو کردی نظرش دُرِّ گِران شد
“هرکس که گدای تو شد آقای جهان شد”
سرچشمه ی جوشانی و خود آب حیاتی
مولایی و شایسته ی ختم صلواتی

بال جبرئیل

یک ذره از نگاه علی آفتاب شد
انگور بوسه زد به ضریح و شراب شد
مارا ز خاک پای علی آفریده اند
پس با همین حساب علی بوتراب شد

داغ عشقت

داغ عشقت پخته کرده عاشقانِ خام را
نوجوانانِ کهنسالِ اسیرِ دام را

می گسارانِ غمت را حاجتِ انگور نیست
اشک ما پُر میکند صد کوزه ی خیام را

مولای قدسیان

مولای قدسیان شاهنشه جهان
ای امن و ای امان ای روح و ای روان
ابروی تو بود محراب عاشقان
خاک رهت بود مافوق اسمان
ای بر جهان نگار یا مرتضی علی

عشق

عشق یعنی تا نَفَس باقی ست مثل شهریار
روز وشب نام علی را می برم با افتخار
گفته در وصفِ شکوهِ او خود پروردگار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

خم گیسویت

خم گیسویت از عاقل دو صد دیوانه می‌سازد
مزن شانه بر آن زلفی که دل کاشانه می‌سازد

شبی تا صبح مشغول طوافت بودم و دیدم
که شمع محفلت از جُغد هم پروانه می‌سازد

امانت‌دار

ای امانت‌دار اسرار الهی مرتضی

ای که مخلوقات عالم را پناهی مرتضی

علت پیروزی بدر و حنین و خیبری

قوت قلب نبی قلب سپاهی مرتضی

دکمه بازگشت به بالا