شعر مرثيه حضرت زينب

ما رایت الا جمیلا

هفتاد و دو شهید به صحراى زینب است
پایین نامه همه امضاى زینب است

می میرم و دم تو مرا زنده می کند
قارى من صدات مسیحاى زینب است

خاطرات تلخ

یادم نرفته است که من روی تلّ و او
جسمش به زیر چکمه ی ناپاک شمر بود
من داد می کشیدم و در پیش چشم من
خولی سر حسین مرا از همه ربود

سایه ی سر زینب

سایه ای مانده فقط بعد تو از خواهر تو
من فقط مانده ام و داغ تن بی سر تو

کهنه پیراهنی از توست فقط مونس من
یادگاری که دهد عطر تو و مادر تو

دکمه بازگشت به بالا