شعر مرثیه

لک لبیک

تا مرا در گناه دید حسین
زودتر از همه دوید حسین

باید از او فقط شنید خدا
باید از ما فقط شنید حسین

هلال ماه

کوچه ی غـم , باز شد
باز هم در خیمه ی دل پای ماتم باز شد
عرش مِشکی پوش شد
باز هم پـرونـده ی ماه محـرّم , باز شد

پرچم روضه

در کوچه تو پرچم روضه به سرم خورد
یک کاسه پر خون غمت را جگرم خورد

با ذکر شما تا به خدا اوج گرفتم
در موقع توبه پر فطرس به پرم خورد

ذکر حسین بن علی

به سرم سایه ی پرچم نرسد می میرم
پای من خیمه ی ماتم نرسد می میرم

همه ی زندگی ام ذکر حسین بن علی ست
به نفس هام همین دم نرسد می میرم

چای عزاخانه

از عرش , سوز ناله ی جانکاه می رسد
دارد صدای زمزمه ی ماه می رسد
لب های قدسیان به دمت گرم می شود
“باز این چه شورش استِ” تو از راه می رسد

ابتدا گریه

می نویسم از ابتدا گریه
ابتدا گریه انتها گریه

شأن ما را نمی برد بالا
غیر ازین آشنای ما,گریه

به رسم عشق

قرار بود دل من دوباره در زده باشد
به رسم عشق به این خانواده سر زده باشد

حسین اگر که نباشد بهشت , حق بده نوکر
به ریشه های درخت دلش تبر زده باشد

کوفه میا حسین جان

هیچکس مثل من اینگونه گرفتار نشد
با شکوه امدم و بى کس و بى یار نشد
حال و روز من اواره تماشا دارد
تکیه گاهم بجز این گوشه دیوار نشد

یا مسلم ابن عقیل ع

به تمنا اسیرمان کردند
عاشقی را مسیرمان کردند
زخمی تیغ و تیرمان کردند
در این خانه پیرمان کردند

ای وای از تیرِ سه‌شعبه

در پیشِ تو از شرم , آبم کرد کوفه
من آبرو دارم خرابم کرد کوفه

لبریزِ خون کردند رویم را , عزیزم
بُردند اینجا آبرویم را عزیزم

حسین جان

سر کرده‌ام چه سخت سحرهای شهر را
طی کرده‌ام تمام گذرهای شهر را

هرجا که رفته ام به در بسته خورده ام
کوبیده ام تمامی درهای شهر را

آواره ی عشقت شدم

من رسول آیه های سرخ قرآن توام
من مسلمان هم اگر باشم مسلمان توام

سر به زیر انداختم آواره ی عشقت شدم
اولین مرد گریبان پاره ی عشت شدم

دکمه بازگشت به بالا