بهاران طی شد و یارم کجایی؟
تو ای یارِ وفادارم کجایی
کجایی لاله ی دامانِ نرگس
نسیمِ عطرِ گلزارم کجایی
بهاران طی شد و یارم کجایی؟
تو ای یارِ وفادارم کجایی
کجایی لاله ی دامانِ نرگس
نسیمِ عطرِ گلزارم کجایی
حرفی که دارم با شما گفتن ندارد
این حرف های بی صدا گفتن ندارد
این دردها درمان ندارد غیر وصلت
این غصّه ی بی انتها گفتن ندارد
بغضِ غمِ دوریات گلوگیر شده
تعجیل بکن ؛ آمدنت دیر شده
از کودکیام منتظرم برگردی
برگرد , ببین منتظرت پیر شده
رضا قاسمی
ای کاش ببینیم همه ماه نهان را
همراه طلوع تو شروع رمضان را
با تلخی اشک غمت افطار نمودیم
از مسجدمان تا که شنیدیم اذان را
حالا که قرار است سرانجام بمیرم
خوب است که با مستی از این جام بمیرم
یک عمر رد پای تو را گشتم و ای کاش
هر جا که نهادی به زمین گام بمیرم
شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس
برا بخشیده شدن رضای تو شرط خداس
دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا
خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا
شب قدر سرنوشتم , می بینی دلشوره دارم
نکنه تموم شه امشب, رو زمین بمونه بارم
نکنه که بین خوبا , دست من خالی بمونه
واسه من دوباره تنها , بی پرو بالی بمونه
یک نظر کن به دل دربه در نوکرها
دست خود را بکش آقا به سر نوکرها
سر به زیریم و گرفتار ز بس خم کرده
معصیتهای فراوان کمر نوکرها
سفره دار ماه مهمانی تویی
رازق رزق دعا خوانی تویی
بانی چشمان بارانی تویی
با خبر از درد پنهانی تویی
گریه کردم وقت افطار و سحر
یابن زهرا از تو هستم بی خبر
واسطه ی فیضِ الهی بیا
نقطه ی پایانِ تباهی بیا
چند بماند رخ تو در حجاب
خیز و نما یکسره پا در رکاب
عبد رسوای شمایم کمکم کن آقا
بی تو در دام بلایم کمکم کن آقا
بس که با عُجب و ریا بوده همه اعمالم
شاهدی رو به فنایم کمکم کن اقا
ای مقصد تمام دعاهای ما بیا
تنها دلیل دیده ی دریای ما بیا
جز تو کسی مراد شب قدر ما که نیست
ای آرزوی هر شب احیای ما بیا