شعر مناجات سیدالشهداء

فرق می کند

«آسوده» با «دچار بلا» فرق می کند

«مس» با «شراره های طلا» فرق می کند

یک پلک در «ندیدن» و «دیدن» تفاوت است

یک حرف بین «لا» و «بلا» فرق می کند

به فدای اسلام

پدر و مادر و جانم به فدای اسلام

با غمت دور شدم از بدی و از اوهام

چه شود بال دهی تا به حرم پر گیرم

و بخوانند مرا مرغ مهاجر بر بام

چشمش به سوی زینب و

چشمش به سوی زینب و آن را نگاش کرد

هنگام آمدن به سوی ات چکمه پاش کرد

یک نیزه دار بغض علی را به سینه داشت

سر نیزه را میان دهان تو جاش کرد

جام مرا ز عشق

جام مرا ز عشق خودت پر ز باده کن

سر می دهم برای تو آقا اشاره کن

کم کم ز هجر کرب وبلا پیر می شوم

لطفی برای خادم این خانواده کن

گریه

کار و بار و بساط ما گریه است

بهترین راه تا خدا گریه است

پیش خالق عجب بها دارد

سجده ای که همیشه با گریه است

صحبت کرب و بلا

با لبت رنگ عقیق یمن از یادم رفت

آنچنان که جگر خویشتن از یادم رفت

من اویسم بگذارید که اطراق کنم

بوی شهر تو که آمد قَرَن از یادم رفت

حوالی حرم

پای هر روضه ی تو گریه نمودن زیباست

از گدایان سر کوی تو بودن زیباست

جز در خانه ی تو هیچ کجا بهتر نیست

نوکر هیچ کسی جز تو نبودن زیباست

بال و پر شکسته

حالا دوباره درد سرم را نگاه کن

  بال وپرم شکسته .  پرم را نگاه کن

هرشب برای عشق شما زجه میزند

اشک مکرر پدرم را نگاه کن

یار دلربا

یار هر چه دلرباتر شد بلایش بیشتر

بیگمان در میرود جانها برایش بیشتر

 

کربلا هر لحظه و هرشب صفا دارد ولی

کربلا با مهدی زهرا صفایش بیشتر

سائلان حسین

عشقی است در میان دل ما که کیمیاست

این عشق این جنون همه ی آبروی ماست

روزی ماست نوکری خوب خانه ای

آقای ماکریم و جوانمرد و باوفاست

امتحان ِ ترنج

چشمهای تو حکایتی دارند

که زهیر وحبیب می دانند

شاعران حسِ ناب شعرت را

اثر عطرسیب می دانند

غلام سیاه

نظر به دلشده ی پرگناهتان بکنید

دوباره صید به تیر نگاهتان بکنید

دلم خوشست شریک غم شما هستم

شرر به جان من از سوز آهتان بکنید

دکمه بازگشت به بالا