شعر وفات ام الائمه

جَـدّه این خاندان

سه سال آخر عُمرش شکسته تر شده بود
بلی شکسته تر از فـرطِ دردِ سـر شده بود

تمام بال و پر او کبود و زخمی بود
که پیــش موج بلا بارهـا سـپـر شده بـود

نوای عشق

جز نوای عشق هرگز نیست شوری در سرش
او که سرتا پا شده محو صفات دلبرش

شد مسلمانِ نگاه رحمه للعالمین
قبل از آنیکه بخواند آیه ای پیغمبرش

آنقدر بخشیدی

آنقدر بخشیدی که دستانت ,
بخشندگی را هم هوایی کرد
ثروت به پاهای تو افتاد و   
از تو غرورش را گدایی کرد
 

دکمه بازگشت به بالا