چشم اگر امسال را هم آبروداری کند
گریه میخواهد مرا از هرچه خود عاری کند
هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است
کاش پلک از این هنرها پردهبرداری کند
چشم اگر امسال را هم آبروداری کند
گریه میخواهد مرا از هرچه خود عاری کند
هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است
کاش پلک از این هنرها پردهبرداری کند
حیا به دست تو آموخت دلبری ها را
و آمدی که امامت کنی پری ها را
تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی
گره زدی سر هر غنچه روسری ها را
حیا به دست تو آموخت دلبری ها را
و آمدی که امامت کنی پری ها را
تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی
گره زدی سر هر غنچه روسری ها را
عجیب نیست اگر روی نیزه سر بالاست
جواب مرد به ذلت جواب سر بالاست
سری به نیزه دو لب آیه های شیرین خواند
از آن به بعد دگر قند نیشکر بالاست
شیعه آن است که از زندگی اش سیر شود
نام مولایش اگر آید و تحقیر شود
شیعه آن نیست که با کفر مدارا بکند
“یا علی” می طلبد دست به شمشیر شود