آتشی کرده به پا شعلهی جان میسوزد
نه فقط هیزم و در، شاه جهان میسوزد
پشت در حضرت مولاست که گیر افتاده
پیش چشم همگان چشم ترش میسوزد
آتشی کرده به پا شعلهی جان میسوزد
نه فقط هیزم و در، شاه جهان میسوزد
پشت در حضرت مولاست که گیر افتاده
پیش چشم همگان چشم ترش میسوزد