محمد حسن بیات لو

شعر روضه فاطمیه

داغ تو را بهانه گرفتم گریستم
از قبر تو نشانه گرفتم گریستم

یک گوشه از محله ی غم آشنای تو
با یادت آشیانه گرفتم گریستم

شعر روضه حضرت زهرا (س)

نه سال با تو شد سپری روزگار من

تنهافقط تو بوده ای غمخوار و یارمن

نه سال با تو زندگی ام عاشقانه بود

من مرد خانه بودم و تو خانه دار من

شعر شهادت حضرت زهرا (س)

مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش

مدینه بود و غم و غصه های بسیارش

مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا

مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش

دوبیتی مدح حضرت زهرا (س)

ای از ازل به عرش خدا تاج “فاطمه”

سیب بهشتی شب معراج “فاطمه”

فردا که اختیارشفاعت به دست توست

هستند انبیا به تو محتاج “فاطمه”

محمد حسن بیات لو

زبانحال حضرت زهرا س

دیگر کنار بستر من دیده تر مکن

درد  دل  غریب  مرا  بیشتر نکن

وقتی که من به روی تو در باز میکنم

این قدر بر زمین ز خجالت نظر مکن

شعر روضه حضرت زهرا (س)

باور نمی کنم که تو بی بال و پر شدی
خسته شدی شکسته شدی مختصرشدی

 شرمنده ام بخاطر من زخم خورده ای
روزی که در مقابل دشمن سپر شدی

تو رسیدی

دل ما را ببر کنار خودت

تا مدینه به آن دیار خودت

آسمان به این بزرگی را

کرده ای مرکز مدار خودت

شعر مدح حضرت زهرا (س)

 زهرا اگر نبود پیمبر نداشتیم
در سینه ها ولایت حیدر نداشتیم

زهرا اگر نبود بهشتی نمی شدیم
چشمی که برشفاعت محشر نداشتیم

بهشت خدا

سوگند میخورم ز بهشت خدا سر است
آن بقعه ای که مرقدآقای بی سر است

ای کاش قسمتم بشود چون شنیده ام
شبهای جمعه کرب وبلادیدنی تر است

محمد حسن بیات لو

مدح حضرت زهرا (س)

مینویسم دوباره از سر خط
نام زیبای حضرت زهرا
مینویسم که هرکه جای خودش
آسمان جای حضرت زهرا

شعر فراق امام زمان عج

از جمعه های بی توچه دلگیرمیشوم

جان خودم ز جان خودم سیرمیشوم

با هر نفس که میکشم اقرار میکنم

از این نبودنت به خدا پیر میشوم

جان میدهم فقط و فقط پای سامرا

جان میدهم فقط و فقط پای سامرا

زاده شدم به شوق تمنای سامرا

دیگر نیازمند کسی نیستم که من

هستم گدای دست تو آقای سامرا

دکمه بازگشت به بالا