مسمار

بیخبر از اتفاق کوچه

شعله زد دیوار از تنهایی اش, در بعدازآن
آشیانه سوخت در آتش,کبوتر بعدازآن

پشت در سرگرم صحبت بود اما ناگهان
شعله اول سمت چادر رفت,معجر بعدازآن

از رفتنت حرفی نگو

بیتوبرای حیدرکرار سخت است

وقتیکه درخانه نباشد یارسخت است

تقسیمکارت رابه من بسپار زهرا

بااینتن مجروح قطعاً کارسخت است

نجّار مدینه

دوباره آمده ام تا سفارشی بدهم

برای خانه من در بساز ای نجّار

دری که کنده نگردد به ضربه لگدی

دری مقاوم محکم ز بهترین الوار

دکمه بازگشت به بالا