اینجا کجاست برادر من؟ زودتر بگو
ای یادگــار مــادر من, زودتـر بگـو
این دلهره که در دل زینب فتاده چیست؟
بنگـر به حـال مضطر من, زودتر بگو
اینجا کجاست برادر من؟ زودتر بگو
ای یادگــار مــادر من, زودتـر بگـو
این دلهره که در دل زینب فتاده چیست؟
بنگـر به حـال مضطر من, زودتر بگو
از سـرِ دار به دلــدار نگـاهی دارد
آه این مرد چه چشمان پر آهی دارد
زیر لب زمزمه دارد که گرفتار شدم
به ره مکـه هر از گاه نگـاهی دارد
مثل ابر بهار می گرید
دائمــاً زار زار می گرید
رهبر انقلاب گریه کنــان
با دلی داغــدار می گرید
می روی و می بری همراه خود جان مرا
صبـــر کن بابا ببیـن حــال پریشــان مرا
در پی ات اهل حرم آئینه و قرآن به دست
می بری بـا خود دل خیمـه نشـینان مرا
من چگونه سوی خیمه خبرت را ببرم؟
خبــر ریختــن بــــــــــال و پرت را ببرم
واژه های بدنت سخت به هم ریخته است
سینه ات یـا جگـرت یــا که سرت را ببرم؟
هر چه از روز واقعه میرفت
دل عاشق به شور میافتاد
داشت کمکم غروب میآمد
داشت از عشق دور میافتاد
شیعیان حیدریم و خاک پای زینبیم
با نگاه لطف زهرا مبتلای زینبیم
برکت یک عمر گریه بر برادرهای او
لطف فرمودند و حالا ما گدای زینبیم
تا که نشست بر سر دیـوار پرچـمت
سایه فکنـد بـر دل عشـــاق مـاتمت
آمد ندا ز عرش که: “نوحوا علی الحسین”
مقتـل نـزول کرد در آیـات مریمت
درگیـرم این ایـام با سودای رفتن
شوق دویـدن ها و امّـاهای رفتن
از صبح تا شب در خیالات رسیدن
شب تا سحر مدهوش از رؤیای رفتن
دختر است و بلندی مویش
می رسد تا حدود زانویش
از پدر صبح و شام دل برده
با همین پیچ و تاب گیسویش
مثل ابــر بهــار می گرید
دائـمـــاً زار زار می گرید
رهبر انقلاب گریه کنــان
با دلی داغــدار می گرید
حتی تصور غم دنیا بدون تو
آتش کشید بر جگر ما بدون تو
چیزی بگو به خاطر بابای مضطرت
جانش رسیده است به لبها بدون تو