دردی مثال درد و غمت, میشود مگر؟
رنگی سیاهی علمت, میشود مگر؟
ای کشته ی فتاده به هامون,قتیل اشک
کس ناامید از کرمت, میشود مگر؟
دردی مثال درد و غمت, میشود مگر؟
رنگی سیاهی علمت, میشود مگر؟
ای کشته ی فتاده به هامون,قتیل اشک
کس ناامید از کرمت, میشود مگر؟
روی دوش هرکه پرچم رفت عالم را گرفت
سفره داری میکند دستی که پرچم را گرفت
خنده هایش در شلوغی قیامت دیدنی است
هرکسی یک ذره رنگ و بوی این غم را گرفت
کسیکه از تو و از داغ تو خبر دارد
همیشه در غم تو دیدگان تر دارد
دلی که سوخت برایت خدا بهایش داد
خدا به سوختگان غمت نظر دارد
کاش می شد بیشتر از این تو را یاری کنند
مردم ایران برایت بیشتر کاری کنند
کاشکی در روضه ها می شد به جای اشک ها
چشمه هایی از طلا از چشم ها جاری کنند
زمین و کلّ فلک,هفت آسمان,دنیا
فقط برای حسین آفریده شد اصلاً
بخوان نماز و عبادت بکن خدا را چون…
سرش برای همین ها بریده شد اصلاً
روضه برپاشده وباز به هم ریخته ام
اشک بسیار ز دوری حرم ریخته ام
آنقدر سینه زدم که بدنم خسته شده
پر چو فطرس به هواخواهی غم ریخته ام
غریب مانده ام از شهر خود مرا ببرید
من اهل شهر شمایم مرا شما ببرید
اگر نشد که بیایم سه روز بعد مرگ
کفن کنید مرا سمت کربلا ببرید
منم و شور تو و این دل سرگردانی
که اسیرت شده با جذر و مدی طوفانی
به سر تخت سلیمان به طلا نقش شده
هرکه افتاد به خاک تو کند سلطانی
دریا به چشم گریه کنانت چو شبنم است
یعنی که هر چه گریه برایت کنم کم است
شکر خدا که با همه ناقابلیمان
اشکی برای عرض ارادت فراهم است
ای کشتی فتاده به دریای غم حسین
ای سایه ات همیشه به روی سرم حسین
دائم مسیح می کند از هر دمم ظهور
وقتی میان روضه نفس می زنم حسین
گریه بود اولین صدا, آری! , روزاول که چشم وا کردیم
کشتهی اشک! همه اسم تو را , باهمان اشکها صدا کردیم
شیر میداد مادر و فکرش , پیش ششماههی تو بود انگار
شیر مادر اگر که کم خوردیم , به «علیاصغر» اقتدا کردیم
کارم اگر گره بخورد نام یار هست
همواره بعد فصل زمستان بهار هست
آقا ندارم و تو کریمی… نگاه کن…
همواره پیش اهل کرم یک ندار هست