یکدفعه عاشقم شد و کم کم مرا خرید
زیبا و زشت هرچه که بودم مرا خرید
مانند «جون»قبل محرم شدم غلام
مانند«عون» بعد محرم مرا خرید
یکدفعه عاشقم شد و کم کم مرا خرید
زیبا و زشت هرچه که بودم مرا خرید
مانند «جون»قبل محرم شدم غلام
مانند«عون» بعد محرم مرا خرید
علی خبر درست کرد
برای خانه ی خودش دوباره در درست کرد
مدینه بود و کینه بود
در جدید را زچوب های بیشتر درست کرد
یا در فراق کرب و بلا می کُشی مرا
یا با غم امام رضا می کُشی مرا
بالای سر اگر نکشی ام بدون شک
پایین پای خود به خدا می کُشی مرا
چون درختی که تبر خورد و در آخر در شد
آخرش حاصل پرواز کبوتر, پر شد
نَسَبِ گنبد و مرقد به تولای حسین
دو النگوی سر عقدِ دوتا مادر شد
تیری که شد خطیر حسن بوده
هم پیر هم مسیر حسن بوده
بی آنکه دست باز کند سائل
همواره دست گیر حسن بوده
ریشه ی بغض به آن هلهله برمی گردد
به دو زانو زدن حرمله برمی گردد
ریشه ی هلهله بعد از زدن حرمله هم؛
وسط کوچه به آن غائله برمی گردد
هرکسی دارد نگاه یک نفر را پشت سر
زودتر باید بیندازد سفر را پشت سر
جنگ جویان جهان شمشیر دارند وشما
صلح جویی چونکه می بندی سپر را پشت سر
دین دراین ایام مرکب داشت و راکب نداشت
حق درون خانه ی حق بود چون طالب نداشت
کورشد بیست و سه سال این شهر که در چشم خود؛
نوری از نور علی بن ابیطالب نداشت
دربه هم خورد ولی حیف که با سرعت خورد
ضربه را فاطمه این مرتبه با شدت خورد
پسرش…نه, سپرش خورد زمین و زهرا
ضربه ها را پس از آن از دوسه تا قسمت خورد
درحسینیه ی جبین روضه است
خط به خط گریه, چین به چین روضه است
آسمان گریه کرده بالاخره
هرشبی راکه درزمین روضه است
باد مانده به علی سر بزند یا نزند
چه کند حلقه بر این در بزند یا نزند
تا نریزد درِ این خانه مردد شده دل
طرف بیت علی پر بزند یا نزند
کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد
بگو ضرب الاجل اصلا چه ترسی از اجل دارد
کسی که حاتم طایی مریدش بوده قبل از او
کسی که در کریمی سبقه از روز ازل دارد