مهدی رحیمی زمستان

باد مانده به علی سر بزند یا نزند

باد مانده به علی سر بزند یا نزند
چه کند حلقه بر این در بزند یا نزند

تا نریزد درِ این خانه مردد شده دل
طرف بیت علی پر بزند یا نزند

کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد

کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد
بگو ضرب الاجل اصلا چه ترسی از اجل دارد

کسی که حاتم طایی مریدش بوده قبل از او
کسی که در کریمی سبقه از روز ازل دارد

لب پیمانه

 

این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید

دارو؟…نه در این برگه دارو خانه بنویسید 

مشهد-حرم  یک عمر پشت پنجره فولاد

جای مسکّن هم برایم دانه بنویسید

غربت امام حسن (ع)

حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند

رد دو دست ابالفضل روی آب بماند

حسن شدی که سوال غریب کیست درعالم

میان کوچه و گودال بی جواب بماند

کهنه پیراهن

از خدا اول برایت اذن پوشیدن گرفتم

بعد هر شب بین انگشتم نخ و سوزن گرفتم

 سوزن مژگان می آمد با نخ اشکم برایت

از کنار بوریا یی کهنه پیراهن گرفتم

دکمه بازگشت به بالا