وحید قاسمی

اولین ضربه کربلا لرزید

اولین ضربه کربلا لرزید
سرِ گودال مادری افتاد
از حرم یک نگاه پُر خواهش
به لب کُند خنجری افتاد

سالار زینب (س)

چه جوری آروم بشینم توو حرم !
ببینم غصه مکرر می خوری
بچه هام اگر برن فدات بشن
جاش دو تا نیزه تو کمتر می خوری

ربابُ خونه خراب کردی چرا !؟

یه جوری دل منو سوزوندی که
تا قیامت از دلم غم نمیره
هر چی رو ببخشم و یادم بره
خنده هات حرمله یادم نمیره

عمو حسین(ع)

حرمله داره می بینه اشکاتو
راز غصه هاتو برملا نکن
اولین بار ازت چیزی می خوام
زخم پهلومو فقط نگا نکن

ماه داماد حرم

آسمان خیره به ناخوانده ترین مهمان بود
لشکری منتظر جشن حنابندان بود

گذر صاعقه بر شاخه ی شمشاد افتاد
اضطرابی به دلِ مادر داماد افتاد

والله لا افارق عمی

عمه تا دیر نشده بذار برم
مثل تو دلواپسم خیلی براش
انگاری دیگه نفس نمی کشه
حرمله ببین چیکار کرده باهاش !!!

یا باب الحوائج

بی نیاز از التماس و خواهش و اصرارها
نام او شد چاره ساز مشکلاتم بارها

دستهای کوچکش آنی به دادم می رسد
هر زمانی که گره پیدا شود در کارها

درد یتیمی

ناگفته ی بسیار از این غائله دارم
از درد یتیمی دل بی حوصله دارم

دیدند گل باغ توام نقشه کشیدند
بر ساقه ی نیلوفری ام سلسله دارم

کربلا مهمونا از راه اومدن

کربلا مهمونا از راه اومدن
آب و جارو کن مسیر حرمُ
می دونی واجب که نگهداری
حُرمت این حرمِ محترمُ

حسین جان

ترسم این نیست سفیر تو سر دار رود!
ترسم این است رقیه سر بازار رود

کوهی از سنگ، سر بام ببینی چه کنم !؟
دخترت را ملاعام ببینی چه کنم !؟

شکوهِ لایزال

تیغ ابرویت غزل را در خطر انداخته
پیشِ پایت از تغزل بسکه سر انداخته

مرد این میدانِ جنگِ نابرابر نیستم
تیرِ مژگانت ز دستِ دل سپر انداخته

مولای من

با لب پیمانه اش بستیم پیمانی درست
دست و پا کردیم در میخانه ایمانی درست

پای انگور ضریحش دردمان از یاد رفت
نیست درمانی به غیر از باده درمانی درست

دکمه بازگشت به بالا