این خلق نابکار به ما پشت پا زدند
در ابتدای راه , حقیرانه جا زدند
ما را به چند کیسه ی درهم فروختند
مولا میا به کوفه , که قید تو را زدند
این خلق نابکار به ما پشت پا زدند
در ابتدای راه , حقیرانه جا زدند
ما را به چند کیسه ی درهم فروختند
مولا میا به کوفه , که قید تو را زدند
به دست باد نده , اختیار گیسو را
نوشته اند به پای تو این هیاهو را
شکوه تو غزلم را به باد خواهد داد
عزیز! دست که دادی ترنج و چاقو را
بــا کــاروان نیــزه ســفـر می کـنم پدر
با طعنه های حرمله سـر می کـنم پدر
مانـنـد خـواهـران خـودم روی نـاقـه ها
در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر
یک مرد و زن مکمّل هم در کنار هم
آیینه وار هر دویشان بی قرار هم
معنای اصلی لغت خانواده اند
مست نگاه یکدلی و می گسار هم
لشگریان خیره سر, چند نفر به یک نفر؟
فاطمه گشته خون جگر, چند نفر به یکنفر؟
خواهر دل شکسته اش, همره دختران او
زند به سینه و به سر, چند نفر به یک نفر؟
دیوار غصه بر سرم آوار شد حسین
تاریخ رنجفاطمه تکرار شد حسین
آییـنهیصــداقت قلب تمام شهر
مجروح تازیانهی زنــگار شد حسین
ناز این دلبر خوش چهره کشیدن دارد
نمک عشق اباالفضل چشیدن دارد
تیغ کافیست, ترنج از سرراهمبردار
مات یوسف شدن انگشت بریدن دارد
السلام علیک یا عطشان
چه بلایی سر لبت آمد!؟
تا من و تو به وصل هم برسیم
جان به لبهای زینبت آمد
چقدر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
چقدر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم, بین زائران گم شد
نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
باره شیفته ی رنگ زرد گندم شد
درعلقمهآه از دل ِ ریش نکش
آرامشخیمه را به تشویش نکش
اینتیرسه شعبه مخبرحرمله است
انقدرتو حرف مشک را پیش نکش!
وحید قاسمی
نازاین دلبر خوش چهره کشیدن دارد
نمکعشق اباالفضل چشیدن دارد
تیغکافیست, ترنج از سر راهم بردار
ماتیوسف شدن انگشت بریدن دارد