کرامت نعمت زاده

واویلا

هجوم‌ گرگ کابوست مبادا
چراغ مرده فانوست مبادا

دعایی می‌کنم جانت بسوزد
اراذل دور ناموست مبادا

کرامت نعمت زاده

جانم علی اکبر(ع)

خورشید و ستاره را برافروخت بهم
ایثار و حماسه را بیاموخت بهم

از میمنه تا میسره‌ی لشکر را
با گردش شمشیر خودش دوخت بهم

کرامت نعمت زاده

شش ماهه حسین(ع)

ای هرچه عطش، فرات آواره‌ی توست
ای چاره‌ی دل، رباب بیچاره‌ی توست

در مسلک ما رفع گرفتاری‌ها
یک رو زدنِ کنار گهواره‌‌ی توست

کرامت نعمت زاده

احلی من العسل

ما بین قصیده، غزلش می‌گردم
یادآور شهد و عسلش می‌گردم

بابای مرا کسی به خاطر دارد؟
آیینه‌ی جنگ جملش می‌گردم

کرامت نعمت زاده

والله لا افارق عمی

فکر همه هستم از قضا الا مرگ
آغوش تو هست، می شود زیبا مرگ

در مقتل من چنین روایت بکنید
یک کودک مست، کرد بازی با مرگ

کرامت نعمت زاده

طفلان زینب (س)

در هرم کویر این دو دریا هستند
یادآور ذوالفقار مولا هستند

سرمایه‌‌ی مادرند در پیش حسین
تیغ دو دم زینب کبری هستند

کرامت نعمت زاده

بابا حسین(ع)

چون لاله‌ی سرخ پرپرت خواهم شد
در شام علی اکبرت خواهم شد

دیگر نزند کسی تو را تا هستم
بابای عزیزم سپرت خواهم شد

کرامت نعمت زاده

هجده گل سرخ

هجده گل سرخ یار زینب بودند
در معرکه ذوالفقار زینب بودند

چشمی نتوانست ببیند او را
خورشید و قمر کنار زینب بودند

کرامت نعمت زاده

مولای من

شادم که منم محو دلیری که تویی
پیغام بر ماه منیری که تویی

باقی همه رعیتند در ملک وجود
آنجا که منم عبد و امیری که توی

کرامت نعمت زاده

حسین جانم

اسلام اگر که نور فروزان و ثاقب است
ماه محرم است که آن را مراقب است

راه سعادت بشر از کربلا گذشت
راه حسین صدر تمام مکاتب است

غریب آقا

گریه کن تو را به قیامت حساب نیست
آنجا که هست نام تو حرف از عذاب نیست
شرط و شروط در کرم تو ندیده اند
در بخشش کریم, حساب و کتاب نیست

دکمه بازگشت به بالا