هر بهاری با گل رویش شکوفا میشود
غنچه با لبخند معصومانه اش وا میشود
“تین “و “زیتون” را میان گلشنش میپرورد
هر چه میخواهی در این گلخانه پیدا میشود
هر بهاری با گل رویش شکوفا میشود
غنچه با لبخند معصومانه اش وا میشود
“تین “و “زیتون” را میان گلشنش میپرورد
هر چه میخواهی در این گلخانه پیدا میشود
شکوه آمدن و خلقتت سرآمد بود
میان هرچه که دارد خدا زبانزد بود
همیشه با صفی از آسمانیان جبرئیل
به گرد خانه تان گرم رفت وآمد بود
بینِ زن ها , به خدا کُفْوْ نداری زهرا
از پر چادرِ خود , نور بِباری زهرا
شبِ میلادِ تو , توأم شده با اوّلِ سال
تو خودت , خالقِ این فصلِ بهاری زهرا
پوریا باقری
دشمنِ دینِ خدا , خار شد و ابتر شد
نبیُ اللّه , در این روز “اَبَاالْکَؤثَر” شد
کوریِ چشمِ حسودانِ نظرْ تنگ , در این
شبِ فرخنده , جهان غرقِ گلِ عنبر شد
بعد از این شهر نبی جلوه ی طوبا دارد
قوم در خواب فرو رفته مسیحا دارد
ازدحامی ز ملایک شده این بیت النور
مصطفی روی زمین عرش معلی دارد
از بس که فرشته است گُذر جای ندارد
جبریل سر آورده و پَر جای ندارد
بند آمده این راه دگر جای ندارد
با دختر بابا که پسر جای ندارد
ای حسن مطلع همه ی عاشقانه ها
حس لطیف پرشده بین ترانه ها
زهراترین ستاره ی اوج کرانه ها
از تو شنیده اند تمام زمانه ها
مینویسم دوباره از سر خط
نام زیبای حضرت زهرا
مینویسم که هرکه جای خودش
آسمان جای حضرت زهرا
ضرب داس باغبان ساقه ی گل را میشکست
بلبل از فرط غریبی به تماشا مینشست …
شاعر : علیرضا انصاری
ما شیعه ایم و شیعه ی مولا شدن خوش است
در بین نوکران علی جا شدن خوش است
دریا علی و قطره تمامی کائنات
قطره به قطره راهی دریا شدن خوش است
چه حال خوشیچه مبارک سحری هست
پیـداست زسـاقــی ز دل ما نظری هست
تــا دورتریننقــطه دلــم اوج گرفته است
یعنی کهمقــرب شده و بـال و پری هست
و خدا خواست که ازهر بشری سر بشود
در دلش چشمهبجوشاند و کوثر بشود
سدره ی عشق از ایننهر تناور بشود
عالم از بوی خوشیاس معطر بشود