خسران زده است هر که توکل نمی کند
بر خاک چادر تو توسل نمی کند
یا بلبلی که طوف سر گل نمی کند
قلبم میان سینه تحمل نمی کند…
خسران زده است هر که توکل نمی کند
بر خاک چادر تو توسل نمی کند
یا بلبلی که طوف سر گل نمی کند
قلبم میان سینه تحمل نمی کند…
ﻗﺮﺁﻥ ﮔﺸﻮﺩﻡ ﺁﯾﻪ ﯼ ﻣﺤﺸﺮ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ
ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ ﺳﻮﺭﻩ ﯼ ﮐﻮﺛﺮ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ
ﻣﻦ ﮐﯿﺴﺘﻢ ﺯﻓﺎﻃﻤﻪ(ﺱ) ﺳﺮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ
کوثری از سوره ی طاها به دنیا آمدی
تا رسد اِنّا به اَعطینا به دنیا آمدی
تا یتیمی پدر را اندکی جبران کنی
دختری و مادر بابا به دنیا آمدی
این زندگی بی عاشقی معنا ندارد
ای وای بر آنکه دل شیدا ندارد
هرکس که اینجا شهرتش عاشق نباشد
روز قیامت نامه اش امضا ندارد
هر بهاری با گل رویش شکوفا میشود
غنچه با لبخند معصومانه اش وا میشود
“تین “و “زیتون” را میان گلشنش میپرورد
هر چه میخواهی در این گلخانه پیدا میشود
شکوه آمدن و خلقتت سرآمد بود
میان هرچه که دارد خدا زبانزد بود
همیشه با صفی از آسمانیان جبرئیل
به گرد خانه تان گرم رفت وآمد بود
بینِ زن ها , به خدا کُفْوْ نداری زهرا
از پر چادرِ خود , نور بِباری زهرا
شبِ میلادِ تو , توأم شده با اوّلِ سال
تو خودت , خالقِ این فصلِ بهاری زهرا
پوریا باقری
دشمنِ دینِ خدا , خار شد و ابتر شد
نبیُ اللّه , در این روز “اَبَاالْکَؤثَر” شد
کوریِ چشمِ حسودانِ نظرْ تنگ , در این
شبِ فرخنده , جهان غرقِ گلِ عنبر شد
بعد از این شهر نبی جلوه ی طوبا دارد
قوم در خواب فرو رفته مسیحا دارد
ازدحامی ز ملایک شده این بیت النور
مصطفی روی زمین عرش معلی دارد
از بس که فرشته است گُذر جای ندارد
جبریل سر آورده و پَر جای ندارد
بند آمده این راه دگر جای ندارد
با دختر بابا که پسر جای ندارد
ای حسن مطلع همه ی عاشقانه ها
حس لطیف پرشده بین ترانه ها
زهراترین ستاره ی اوج کرانه ها
از تو شنیده اند تمام زمانه ها
مینویسم دوباره از سر خط
نام زیبای حضرت زهرا
مینویسم که هرکه جای خودش
آسمان جای حضرت زهرا